خورگان کیست، خورنگان کجاست؟

     

تاریخ زردشت خورگان.

عزیزانی که ازطریق سرچ « خورنگان » وارداین برنامه شده اند. توجه داشته

باشند، می توانند برای دیدن برنامه های کامل ما ازاین آدرس به وبلاگ

 « KHORGAN.ROZBLOG.COM »

 یا بانوشتن کلمه فارسی« خـورگـان» 

  وارد این برنامه شوند 

 

خورنگان وخورگان 

عزیزانی که ازطریق سرچ نمودن« خورنگان » به این برنامه واردشده اند.

می توانند با وارد شدن به وبلاگ
  KHORGAN.ROZBLOG.COM

یا با نوشتن کلمه فارسی  خورگان

به تمامی برنامه های ما دسترسی یابند

 ***************

خـــورگان کیست ؟ خــورنگان کجاست؟

مردم روستای خورنگان فسا همیشه دراین اندیشه بوده اند که ،چرا در بیانات بسیاری ازاهل تفـکّروقلم ، زردشت را به این جا ومکان ارتباط می دهند واین درحالی است که کتاب های معتبرازتولّدزردشت درشهرری یا نیشـابورویاتبریز خبرداده اند. برای اینکه اذهان ازاین تفکردچـارتشویش نگـردد ، باید گفت، آن زردشت بزرگ ، پیامبر مزدیسنان که با القـا بی چون پسرآذرپاد، یا اورتَشب ،سِـپنتمَه زرتشتَره ودرپهلوی به نام زردشت سِپنتَمان ودرزبان فارسی زردشت اِسپَنتَمان ودرادبیات مزدیسنا به َاشوزردشت (پاک و مقدس) ، ویا زردشت هِرتسفـُلد،یاد می شود، با زردشت خورگان یا بوندوس رومی، یا زردشت خُرکان یا خرگان که مصلحی بزرگ درزمان ساسانیان بوده است تفاوت بسیاردارد . زردشت خورگان درواقع تئـورسین یا پایه گذارمرامی بودکه درآن بازگشت به اصالت ها وآیین یگانه پرستی زردشت بزرگ پیامبرایرانیان باستان را مد نظـرداشته وشاهان ساسانی را به پیروی ازآن مرام تشـویق وترغیب می کرد، چرا که درآن روزگار مـوبدان به دلخواه خود تعابیر وتفاسیر مختلفی از آیین زردشتی داشتند، ومردم دچارسـردرگمی ودوگانگی شده بودند . درواقع اوومرید ش یعنی مزدک پسربامداد که مرد ی نیرومند درگفتاروعمل بود، با پیروانی که بدست آورده بودند دربرابرشاهـان ساسانی ایستاده وازاعمال آنان انتقاد می کرد.شخصیتی که محققان ونویسندگان شرق و غـرب اورا بیشترازنویسندگان ایرانی شناخته اند ومطالب بسیـاری ازاووافکاروعقایدش منتشرکرده وبه جهانیان عرضه داشته اند.اویک قرن قبل ازظهـور اسلام درمنطقه ی فسا متولد و بنا براقوال گروهی ازنویسندگان ، زردشت خورگان یکی از نجبای فارس ( شاهزادگان ) و به گفته ی عـّده ای دیگراویک مُغ آریایی زردشتی بود ،که افکارش تحت تاثیر فلاسفه ی غـرب خصوصأ مدینه ی فاضله (آرمان شهـر)افلاطون پی ریزی کرد . وچون قدرتی به دست آورد وازرنج مردم زمان خود آگاه گشت، با حـاکمان به مخالفت پرداخت ، بطـوری که توانست به کمک شاگردان و مریدان خویش اموال غصب شده ی مردم راازحاکمان بازپس ستاند وبه صاحبانش باز گرداند.اوحکومت ساسانی رامتهّم به دورشدن ازمرام یگانه پرستی دین زردشتِ پیامبر نمود،و ایجاد فاصله ی طبقاتی را به باد انتقـاد گرفت . بطوری که افکارمساوات طلبی وعـدالت خواهی او با ظهوراسلام آشکارگردیده وهمگانی شد . شاه ساسانی دستوردستگیری اوراصادر نمود . اما طـرفداران او در دستگاه حکومت به او خبردادند تا او خود را مخفی نماید . زردشت خورگان مخفیانه ازایران خارج وبه کشورروم همسـایه ی غربی ایران پناهنده شد . وچون درآن زمان ایران وروم دشمنی دیرینه داشتند ، ازاواستقبال ودرترویج عقایدش یاری ا ش نمودند . او در روم شاگردان فراوانی تربیت کردوافکارش تحت نام« داریسفین» که معادل فارسی آن« دِرِست دین» باشدارایه نمود.عدّه ای از نویسندگان ومحققان نوشته اندکه او درکشور روم از دنیا رفت . اما گروهی دیگراز نویسندگان معتقدند ،اوازضعف دولت ساسانی استفاده نموده وبا شاگردان ومریدانش به ایران باز گشت و به تبلیغات خود ادامه داد و مردم فراوانی به او گرویدند . بطوری که شاه ساسانی ظاهرأ مجبور شد برای جلوگیری ازهرج ومرج داخلی آیین او رابپذیرد واو را قاضی القضات خویش نماید.

اوبنیان گذارآیینی گردیدکه بعدها به نام نهضت مزدکیه، باعث تحولاتی عظیم در ایران وجهان شد.پیـروان این نهضـت رافقـیران وبی چیزان جامعـه ی آن روزتشکیل می دادند.واوج گسترش این قیام درسده سوم میلادی اتفاق افتاد،ازاین رواین نهضت موردتنفرثروتمندان وبزرگان دستگاه حاکمه بود، زیرااین نهضت حاصل پدیده های اجتماعی عمیق وبرهم خوردن قانون پیشـرفت نیروهای مـوّلد، ومناسبات تولیدی آنان شد. این نهضـت توده هایی قابل ملاحظه ازمردم را فرا گرفت که طبقات گوناکون جامعه درآن شرکت داشتند.ولی نیروی عمده ی آن روستائیان بودند که به مروردیگراقشار جامعه به آن پیوستند .

( نگارنده)و(پیگولوسکایا ،ن-1377، ص393)

با این آمادگی ذهنی که برای خوانندگان حاصل گشت ، به بررسی تاریخی دو شخصیت دوران ساسانی وعـملکرد (زردشت خــورگان و مـزدک) از زبان تاریخ نویسان و محققان ایرانی وخارجی می پردازیم .اگرمطالب پیش رو،پراکنده و به دورازروش های خاص کتابت صورت گرفته است ، دلیل بر ناآگاهی ازآن فنون نبوده ، بلکه خواسته ایم که عین گفته های محققان و نویسندگان را با امانت داری و بدون دخل وتصــرف همانطورکه درکتاب های متفاوت یافته ایم ، انتقال داده و به این وسیله ، نظر هرنویسنده را عینأ منتقل نماییم .

برای اولین بار که درتاریخ ازاین نهضـت سخن به میان آمده است ازنوشتـه های شخصی به نام یوشِــع اِستی لیت ، نویسنده ی سـریانی سال های 502تا506 میـلادی که کتابش را به کشیشی به نام یوشع نسبت می دهـد حاصل شده است.او نخستین گزارشگری است که ازوجود فرقه وجنبشی به نام بدعت زردشتقانیه سخن می گوید.

( کریستن سن، آرتور ،1367، صفحه 361 و362 )و(سال 1374 ، ص452)

گویا اینکه ،زردشتقانیه zardushtak صیغـه ی جمع سریانی از صورت جمـع ایرانی زردشتکان است.زردشتک را می توان لقب تصغـیـری(کوچک شده)وخودمانی دانست ، یا اینکه این واژه راصـفت فـرض کرد با خا تمـه ی "kan" البـتـّه دراینجا منظـورزرد شت خُــرک است. برخی معتقدند که زردشت ابن خرگان یا زراتوستی با بوندوس رومی یکی بوده است

(کریستن سن، آرتور،سال 1374 ، صفحه 452 )

ظهورمزدک وجنبش مزدکیان – آیین مزدکی را می توان بیشتر یک جنبش اجتماعی محسوب کرد، که برخلاف کیش مانی ،فقط تأویل تازه ای ازآیین زردشتی بود .ودین جدیدی به شمار نمی آمد.درعین حال عناصری ازآیین مانی راهم می توان در تعالیم مزدک جستجو کرد .این جنبش که در نیمه ی دوم قرن پنجم میلادی بنیاد اشرافیت ساسانی را متزلزل کرد،در بعضی ازمتون کهن« ِدرِست دین » ( کیش عدل وبرابری ) خوانده شده است .در برخی از متون اسلامی هم تعابیر مشابهی ازآن به چشم می خورد . مسکویه رازی مزدکیان را « العـدلیه » ( دادگرایان) نامیده وابن بلخی هم ازاین آیین به قول پیروانش  به « مذهب عدل »تعبیر کرده است .درقرن پنجم میلادی ،احتمالأ دردوران بهرام پنجم یا اندکی پس ازآن« زردشت خورگان » که موبد یا موبدان موبد واهل فسای فارس بوده است ، دست به اصلاحاتی دردین زردشت زد ومدّعی تأویل وتعبیردرست اَوِستا شد.

به عقیده ی برخی از محققان ، زردشت خورگان جنبشی را که پیش از او به وسیله ی بوندس آغاز شده بود از نو برانگیخت وشاخ وبرگ داد .بوندس را بعضی ها، یکی از پیروان مانی داتسته اند، که مدتی در روم زندگی کرد ودراواخر قرن سوم میلادی یا نیمه ی اول قرن چهارم میلادی بدعت جدیدی را که درست دینی نامیده می شد به وجود آورد.وسپس آن را درایران رواج داد .این گزارش اخیر البته نقد و انتقاد شده وعده ای از پژوهشگران هم آن را نپذیرفته اند .( چون زردشت خـورگان خود همان بوندوس رومی می باشد. .     ( زرین کوب ،سال 1381، صفحه  63 )

اطلاعات یوهان مالالا ، وقایع نگار رومی سـده ی ششم میـلادی( که منشأ اطلاعات وی ازیک ایرانی به نام بَستگار « تیمونی »می باشد ، براین مطلب صحّـه می گذارد که،مزدکیان با نام وعـنوان مانـویان شهرت داشته و تعالیم آنان درروم رواج داشته است. وقایع نگارمذکورازتعالیم شخصی به نام  بوندوس مانوی خـبر داده است،که درروم ظاهـر شده ودرآنجا فرقه ی خود را بنا نهـاده است.وافـراد این فـرقه به داریسفین ها  "daresphen" مشهورند. مالالا زمان فعالیت اورادرروزگارامپراطوردیوکِلتسین Diocletce در284-308 م نوشته است. این شرح وقایع بانوشته ی مندرج دررویدادنامه ی کِرخ بیت سُلوک منطبق است.

( پیکولوسکایا ، ن ،1377 ، صفحه 397 )

رویداد نامه ی کرخ بیت سلوک ، بنیان گذار آیین مزدکی را به شخصی به نام زَرادَشت دانسته که با مــانی همزمان بوده ودرسـده ی سـوم میلادی می زیسته است.

یوهـان مالالا می نویسد : « درعـهد این امپراطـــــور یعنی دیوکلتسین ، شخصی مانَوی به نام بوندوس " به معـنای مُعـّززو محـترم" درروم ظاهر شدکه نسبت به احکام مانی بی اعتنا بود.واحکام تازه ای ازخودعرضه کرد و چنین آموخت که، رضایت پروردگار، درپیکار با شـّر وبدی، و پیروزی درآن (پیکار) نهفـته است. وپیـروزی شرط لازم برای کسب افتخارو شرف است ».                                                  ( همان منبع ، صفحه 409)

آرتورامانوئل کریستن سن، ایران شناس دانمارکی ،معـتقد بودکه این شخص مورد نظـرهمان زرادشت بونـدوس بوده وپیـروان اورا درسـت د ینان می نامیدند که معنــای آن پیـروان واقـعی و درست می باشد. ( همان ، صفحه 409)

درمجله برلینی   "der / neve / drient"   ویراتساس معـروف  می نویسد:مزدک بنا برچندین خبرمعتبربایدظاهرأ موبدبوده باشد.او بنیانگذارتعالیمی راکه اشاعـه می داد نبود ، بلکه درحقیقت تعالیمی را موعـظه می کردکه شخصـی به نام زردشـت ابن خرگان از اهالی پارس آن رابدعت گذاشته بودونویسندگان غرب ویوشع استی لیت نیزازاویاد کرده اند. یوشع استی لیت ازاو به اسم زردشت نام برده است،که درآیین اخیراو اندکی افکارکمونیستی،بخصوص ایده ی اشتراکی به چشم می خورد.

نولـدکـه "Noldcke" محـقـق آلمانی که شــرح زندگی او به زبان های آلمانی و فرانسوی درصفـحه ی 510 قسمت منابع ومَآخِذ کتاب شهـرهای ایران درروزگارپارتیان وساسانیان آمده است می گوید: برپایه ی دیگر منا بع و ماخذ می توان گفت ،تعالیم وآیین مورد نظـروتبلیغ مـزدک پیش ازاو درجامعـه ریشـه داشته است. گفته شده که بنیانگذاراین آیین شخـصی به نام زردشت یا زراتوستر بود . نولدکه چنین اظهار عـقیده کرد « دلیلی وجود ندارد تا بنیانگذاراین آیین را موجودی پنداری به شمارآوریم ویااورا بازردشت پیامبر بزرگ آیین زردشتی یکی بشماریم ».                                                                   (همان منبع ، ص 407 )

زردشت خــورگان بنیان گذاراندیشه و بنیاد آیین مزدکیان به شمار می رفت و مزدک تنها مُبلّغ اندیشه وآیین او بود رویدادنامه ی یَشـوعا (یوشع ستون نشین)، که پیش ازسال518 میلادی به رشـته ی تـحـریرکشـیده شده از طــبایع گـُواذ ( قـباد ) و از احـیای آیین الحـادی و نفرت انگیز مزدکیان مطالبی ارائه کرد و آیـین مذکوررا زردشتـکان یا زرتشتکان  نامید.طبق ماخذ مزبور، مانی به سال 276م در زندان درگذشت .

دررویـدادنامه چنین آمده که مانی وزردشــــت دریک زمان می زیستند. همان سـند دوآیین مانی ومزدکی را باآیین و تعالیم زردشت پسر خـــــــورگان نزدیک می داند و می نویسد«این آیین روزگاری به صـورت آشکار و زمانی به گونه ای همراه با ریشه های تلخ مانوی تا عهـد خـسروانوشیروان باقی بود».                                ( همان منبع ، ص 408 )

ازمنابع ومآخذ ارایه شده و نیز از نوشته ها ی شهرستانی (از مردان ایرانی تبار،که کتاب خودراازپهلـوی به عـربی ترجمه کردوازجمله کتاب های او المـلل والنحــل می باشد از سال 479 تا549 )چنین برمی آید که دوآیین مانی و مزدک به هم نزدیک بوده و تفاوت نام ، مانع از این نزدیکی نبود .درضمن معلوم شد که زردشت خرگان با مانی همزمان و فلسفه و سیستم فکری آنان نیـز مشابه و همگون بود .                                             ( همان م ، ص 400)

صاحب نهـایه ، زردشت را یکی از نجـبای پارس می شمارد که حامی مزدک بود ه و می نویسدکه وی موسس این فـرقه است .و مردم تابع زردشـت شدند وبراین بدعت کارش قـّوت گرفت و ازجمله داعیان اودرمیان عامـه . مـزدق یا مزدک پسـر بامداد ازاهل مـِـدرِیَه عـراق بود. وبدین روال درنیمــه ی دوم سـد ه ی پنجم میــلادی به صورت یکی ازپیروان ومُبلّغان پر شورتعالیم زردشت درآمد .

( همان  م ، ص 410 )و( کریستن سن ، آرتور، ص452) و(مقدسی محمد ا بوعبداله ،ص 373)

بنا برگفته ی کریستن سن دانمارکی ، آیین مزدکی یکی از شاخه های دین مانی است که درروم ودرروزگاردیوکلـتسین امپراطـورروم بوجودآمد.پایه گذار این آیین شخصی به نام زردشت فـرزند خـرگان بوده که بــوندوس نیزنامیده می شد. پیروان این دین خـودرا درست دینا ن نامیده اند . به گفته ی همین ایران شناس ، خـُـرگان از مـردم فسـا در فارس بوده ومحققان زادگاه مزدک را نیزشهر پسا یا فسا می دانند .نام زردشت حامی مزدک در خـوذای نامک نیـز مسطـور است.

خوذای نامک :(خدای نامه ، نامه ی شاهان ،یکی ازرویدادنامه ها یا وقایع نگاره های زمان ساسانیان بود که به عربی نیز ترجمه می شد ومترجم اصلی آن ابن مقفع ایرانی،ویک زردشتی تازه مسلمان شده بود، خوذای نامک یکی از منابع مشهور فــــــردوسی درتدارک شاهنامه می باشد.(پیگولوسکایا ، ص 400)

به هرحال مزدک پسر بوندوس به ایران سفر کرد و به دعوت مردم پرداخت . ایرانیان کیش اورا«تـون دارس شِتون » یعنی دین خــــدای خیر می گفتند. چرا که اوگفته بود :خـدای خیـرباخـدای شـّر نبردکرد واورا مغلوب ساخت . پس باید خدای خیر راپرستید.این آیین درزبان پهـلوی به درست دینان مشـهور است.     ( مبلّغی آبادانی، عبداله ، سال 1373،ص 500)

ابن ندیم ،درالفــهـرست می گوید: بوندوس مـقـدم برمزدک بوده،ودرخـوذای نامک اسم اورا زردشت قـید کرده اند .درکتاب استلیس معاصرمزدک همین اسم را برای فـرقه ی مزبورذکرکرده است .تحقیقأمی توان گفت که بوندوس وزردشت نام یک شخص بوده است .در یک کتیبه ی یونانی نام بوندوس زردشتی آمده که درآن سخن از اشتراک دراموال و زنان رفته است. زردشت بنیا نگذارآیین مزدک با پیامبربزرگ زردشتیان هم نام بوده وازاین اقوال می توان نتیجه گرفت که مزدک شعبه ای از مانویت است ودرروم پایه گذاری شده و موسس آن یک نفر ایرانی  به نام زردشت خرگان ازاهالی پسا – فسا درفارس بوده است .

(کریستن سن ، آرتور، سال 1379،ص454)

مزدکیه ازفرقه های مانویه هستند که منسوب به مزدک نامی ،پسر بامداد از مردم استخرفارس می باشند . وی ازمانویان وپیروان زردشت خورگان به شمارمی رفت.استاد او زردشت خورگان که از اهل شهر فسا بود سال ها در بیزانس « روم شرقی »به سر می برد ودر آنجا  به مکتب فلسفی ، یونانی از جمله جمهوریت افلاطون آشنایی پیدا کرد .افکار این شخص که بیشتر جنبه ی اقتصادی واجتماعی داشت ، توسط شاگردش مــــزدک به جامعه ی ایرانی معرفی شد .                                                      ( شکور ، محمد جواد -   ص 250 )

زرد شت خـو رگان یا فسـایی ، زردشت یا زرا توسـترفـرزند خورگان از مردم فسا که مانی مذهب بود، سال ها دربیـزانس ( روم شـــرقی ) به سر می برد . وی ضـمن آشنایی با کتب فلاسفـه یونان ازجمـله «جمـهـوریت ا فلاطون» وتحت تاثیرمدینه ی فاضله ی وی و افکارواندیشه های مانی فرقه ی درست دینان «Derist Denan را با تکیـّه برمسایل اقــتصادی و اجتماعی حدود دوقرن قبل از مزدک ( قرن سوم میلادی )درکشـــورروم بوجود آورد. درست دینان یاآیین بوندوس زردشت به منزله ی اصلاحی بردین مانی بود که مانندآیین مانی از بحث دررابطـه ی بین نــــوروظلمت( دواصل قدیم ) که این عالم مادّی نتیجه ی آن است آغاز و تفاوتش با مانویت آن بود که می گفت:

« نـور و ظلمت ، از روی قصـد واراده عمل نمی کنند بلکه رفتاری کودکانه دارند و اختلاط آنها که منجـربه ایجاد جهان شده ، ازروی نقشه و اراده نبوده است و برتری نور بر ظلمت در درست دین بیشترازاین تأثیر در گفته ها ی آیین مانوی است. همچنین درآیین مانوی پایه واساس وجودعالم را برشر وظلمت مبتنی دانسته ، درحالی که در دِرِست دین انگیزه ی مبارزه با شر وبدی ورسیدن به کمال برپایه پیروزی نیکی بر بدی استوار می باشد . (نور وظلمت درمرحله ی اول ازهم جدایند . سپس در مرحله ی دوم درهم آمیخته می شوند ودرسومین مرحله ، نور بر ظلمت غلبه یافته  و پیروز شده  و سبب ایجاد هستی می گردد ).

( پیکو لوسکایا ، ن ،1377 ، ص 409) و ( رستگار فسایی ، دکتر منصور –ص52 و53)و ( مطهری ،استاد مرتضی -1362 ص364و365)

میزان استقبال مردم از عقاید زردشت دراصل واز مزدک درظاهر چنان بود که قـباد پادشاه ساسانی ناچار می شود مزدک را به مشاورت خود برگزیند. ( رضازاده گراشی ، جلیل)

انوشــیروان پادشاه بزرگ ساسانی، حدود نیم قرن از سال 531 تا 579 میلادی سلطنت کرد، نخستین اقدام اوکشتن مزدک بود که در اواخرسلطنت پدرش قباد به پیامــبری برخاسته و گروهی به او گرویده و حتی قباد هم به گفته ی فــردوسی شاعر نامدار و بلند پایه ، آیین او را پذیرفته بود. انوشیروان توانست به کمک ارتشی نیرومند در وهله ی اول شورش هایی که از سوی پیروان مزدک و برادران او و سایر اشخاص با نفوذ و ناراضی بر پا شده بود فرو نشاند.                                                        (آذر گشسب  اردشیر ، اندرز های پهلوی ،ص 59)

همچنین چون کار برخسرو انوشیروان مسـلـّم گشت ، کیش مردی از مردم فســا در فارس که زردشت ابن خرکان نام داشت و درآیین مجوس بدعـت گذارده بود منسوخ کردکه درنتیجه ی این امر، مردم دچار فتنه ی عظیمی شدند که مانندآن هرگز روی نداده بود وازاین روکسری انوشیروان خلق رااز متابعت کیش وعقاید زردشت ابن خـرگان و مزدک ابن بامداد نهی فرمود وبدعت های ایشان را باطل ساخت و جمع کثیری راکه برآن عـقایدپایداری واصــــرارمی ورزیدند و گروهی ازمانـویان رابه قتل رسانید. وآیین دیرین زردشتیان راکه ازقدیم پیروآن بودند دیگربارتجدید نمود.

( ابی یعقوب ، احمد ، ترجمه : آیتی ، محمد ابراهیم – سال1366، ص178 و 202)

انوشیروان دستورداد که مزدق (مزدک)که گفته بود ، مردم دراموال و زنان متساوی اند با زردشت ابن خورگان که دردین مجـوس بدعت آورده بود ،هردورا بکشند .                              (همان منبع ، همان صفحه )

فردوسی ، شاعر گران پایه و ارزشمند می گوید :

بیـامد یکی مـرد مــزدک به  نام     سخــن گوی وبا دانش ورای وکام

گران مایه مـردی و دانش فـروش       قـــباد دلاور بدو داد گــــوش

به نزد جــهاندار دستــور گشت    نگهـبان آن گنج و گــنجورگشت

مشکلاتی که منتهی به ماجرای مزدکیان شده بود و نیز هیاهویی که به وسیله ی آنان برپا گشت ، دولت ساسانی را سخت تکان داد . گوینـد درکتـاب جغرافیای (گواذ ) قباد پسرفیروزازبخیل ترین مردم سرزمین خود ،یعنی از فسایی ها یاد می کند . ازحوادث وبرخوردهای قباد ساسانی در جنگ ها وبا اسیران جنگی معلوم می گردد که عقاید مزدکی در او اثر گذاشته بود . هرچند اوپادشاهی نیرومند بود که زهر شمشیرش بارها کشورروم را به وحشت انداخته بود .                                                                     ( همان  م، ص 464)

ازاشارات مندرجه در کتب عـربی نیز چنین مستفاد شده که زردشت فسایی پیشوایی بوده که دعـوت اوجنبه ی نظـری داشته وبه قول طـبری درنزدعامه خلیفه زردشت به شمار آمده است و رفته رفته  نام موسس اصلی خود را تحت الشعاع قرارداده ودر همان عهـد  فرقه رابه نام مزدکیه مشهورنمود. ازاین رو در ادوار بعد مردمان پنداشته اند که بانی حقیقی فرقه نیزمزدک نام داشته واز اینجا گمان کرده اند که مزدک نام دو تن بوده، یکی مزدک قدیم ودیگر جدید ( الفهرست ). پس روایت طبری ویعقوبی وصاحب النهایه که گویند زردشت هم عصر با مزدک بوده، صحیح نیست .                        ( همان م، ص 455) و(مطهری ، مرتضی – ص162)

بنا براین بطورتحقـیق می توان گفت که بونـد وس و زرد شت اسم یک شخص بوده و زردشت نام اصلی آورنده این دین است و این شخص با پیامبر مزدیسنان همنام بود. نتیجه اینکه فـرقه ی مورد بحث ما یکی از شعب مانویه است که قریب دو قرن قبل ازمزدک درکشورروم تاسیس و موسس آن یک نفر ایرانی ، زردشت نام پسر خـورگان از مردم فسا بوده است.

(همان منبع ، ص454)

قبل ازاینکه درپی اثبات یا نفی آن باشیم که آیا زردشت خورگان باروستای خورنگان فعلی درشهـرستان فساارتباطی داشته یا نه ، به نکته دیگری می پردازیم که آن هم بی ارتباط با موضوع مورد بحث ما نیست .

شرق شناس انگلیسی ، سـراورل استین " sir orel esti  " منطقـه ی فسـا و اطـراف آنرا به عـنـــوان مرکزمهــر پرستی معـرفی کرده است و می گوید:

«درعصـراشکانیان آگاهی ما ازسرزمین فسا مانند سایر نواحی ایران بسیارناچیزاست وتنهاازآثارمعـدود، ولی گران بهایی که به دست آمده می توان به حضـورزندگی وفعالیت دراین خطـّه پی برد .آثاری که باعث گردیده ازاین شهـرستان درنقشه های تاریخی نشـانگر مکان های باستانی درعهـد سلـوکی و اشکانی نام برده شود .»

ازسوی دیگربا توجه به اینکه دردوران اشکانی مهــر پرستی ( میتـرا ئیسـم )در ایـــران بسیاررواج داشته است،می توان به وجود اَتلالی ( تپه ها یی )که مانند تل سیاه ( واقع در دربستـگان )تا دهانه ی تنگ خـمار ( تنگ خورشید )بالاترازتپه های شمـال روستای سنان درجنـوب فسـا اشاره نمود که از نـظـرمـهر پرستی حا یز اهمیت است و ازوجود این اتلال و اسامی منطقه ی خــورنگان را باید نام برد.                 ( بنیاد فسا شناسی ، پژوهشکده معلم )

زاد گاه مزدک : عده ای از محققین زادگاهش را فسا دانسته اند . گروهی اورا از مدریای عراق و بعضی به تبریز نسبت داده اند وعده ای نیز استــخرفــارس ( مرودشت امروزی)و گروهی به نیشابورخراسان  وگاه به، نی ریز فارس ( چون در آن روزگاران نی ریز از توابع فسا بوده است ) گفته اند صاحب النهایه، زردشت را یکی از نجبای پارس می شمارد که حامی مزدک بوده است ولی شهر فساراکه زاد وبوم او بوده است، محل تولد مزدک راهم شمرده اند

(کریستن سن ،ص452) و( معین ،دکتر محمددر برهان قاطع ، ص 2003) و (مشکور ، محمد جواد ، ص 250)

زاد گاه زرد شت خورگان یا بوندوس رومی :

از تمامی شواهد چنین بر می آید که اولا او از منطـقه ی فـارس ،از شهـر فسـا ، وعـده ای هم گفته اند که خـورگان نه نام پدر، که نام زادگاهش می باشد ،هم چنان که ادوارد براون انگلیسی ، اشاره نموده( دکتر منصوررستگار )و دکتر غلامعلی آریا فسایی ازگمان نزدیک به یقین سخن گفته است.در بسیاری ازمنابع ایرانی وعرب ( طبری ،یعقوبی ،النهایه )ذکر زردشت نامی رفته است که پسر خورگان واز مردم پسا ( فسا ی فارس)بوده واورا موسس فرقه شناخته اند .                                                           ( کریستن سن ، آرتور ، ص 452 )

عدّه ای دیگراز محققان ازجمله دکترمحمد معین درحاشیه برهان قاطع مصـحح خوددرصفحه ی 2003 ،و دکتر محمد جواد شکور تاریخ نویس معاصـردر« کتاب خلاصه ی تاریخ ادیان صفحات دویست وپنجاه تادویست وپنجاه و سه ،،» هم نام زادگـاهش وهم نام پدرش راخورگان دانسته اند. همچنین وی معتقداست که زردشت خـورگان شالوده ی آیین خود را طرح و مزدک که مرد عمل بود در میان توده ی مردم رواج داد .

 

نظرصاحب نظران درباره ی زردشت خورگان وآیین ومجریان اوازجمله مزدک ابن بامداد:

اقبـــال لاهوری  شاعر بزرگ فارسی گوی پاکستانی :« من مزدک را پیامبرمردم گرای ایران باستان می شناسم ».                             

( مهدی تقوی ، دکتر سید علی –سال 1366)

دکترعلی اکبردهخـدا- در صفحه ی (هزاروهشصدوسی ودو) لغت نامه بی نظیرخود،ضمن درج مطالبی موثق درخصوص زردشت خـورگان و مزدک ، نمونه ای ازنظریات درست دینان را بدین منوال نقل می کند :«دراین مکتب ،خـــدا رافرض می کردکه درعالم برین برتختی نشسته مانند پادشاه دردنیا ،در برابریزدان چهار مرد است که به منزله ی چهار شخص عالیقدرایران و آن چهارشخص عبارتند از: دریافتن، هوش،حافظه، شادمانی. تحت امراین چهار نیرو، هفت وزیر و دوازده وجود روحانی است،که شهرستانی آنها را به نام یادکرده است .»

(دهخدا ، دکتر علی اکبر-ص1832)

فردوسی بزرگ در شاهنامه جاویدش می گوید:

مزدک مردی خردمند وسخنور بود، روزی دیدمـردم گرسنه وبینـوای کشوردراطراف کاخ پادشـــاه گرد آمده وازاونان می خواهند.مزدک که ازنزدیکان قباد پادشاه ساسانی بودازشاه پرسید،اگر کسی را مـارگزیده باشد وچیزی به پایان عمـرش باقی نبوده ودوست وهمسایگا نش نوشـدارویی داشته وازدادن آن مضایقه کنند، سزایش چیست ؟قباد گفت : جزای او مرگ است مزدک باردیگر پرسید اگر مردم نیازمند نان باشندوکسی نان دارد و از دادن آن به ایشان دریغ نماید سزایش چیست ؟ قباد گفت :جزای اونیز مرگ است .

مزدک بعدازآن فرمود:به انبارهجوم ببرید وبه اندازه ی رفع گرسنگی ازآنجا گندم  بردارید..هنگامی که آنها انبارهای شاهی راموردتعرض قراردادند،قباد می دانست که مُحرّک ایشان کسی جزمزدک نیست.وازاو چنین انتظاری نداشت،وی را طلبید  وگفت : ای مزدک،توکه مدّعی دوستی باما هستی ،چرا مردم رابر عــلیه ما تحریک می کنی ؟ مزدک پاسخ داد.من قبل ازهرکاری ازشما سوال نمودم.و شما خود به من فرمودید که چه بایدکرد،خودقضاوت کنید. انبارهایتان پراز گندم بود و مردم گرسنه ،آیا راه دیگری غیراز این عاقلانه و پذیرفتنی بود ؟.  (پیکولوسکایا، ن –لنینگراد 1975، ص 116 )مزدک از مصلحان بزرگ ایران قبل از اسلام بود.اومکتبی اشتراکی راتبلیغ می نمود که اموال عمومی متعلق به همه است وقشرخاصی نباید ازآنها استفـاده کند او ازدواج میان  طبقات جامعه رامجازمی دانست وبرای برانداختن اختلافات اجتماعی می کوشید« هرچنددشمنانش معتقد بودندکه او اشتراک جنسی را تبلیغ می کند.ولی این موضوع صحت ندارد. این گونه اعمال مشاورقباد ساسانی یعنی مزدک و چند نمونه ی پیش رو باعث شدتا خشم شاه رابرانگیزدومنجربه قتل وکشتارآنان گردد.تعدد زوجات دردربارپادشـاه ساسانی ودرطبقه ی اشرافی حامیان شاه،ازدواج زن پس ازفوت شوهر باپسربزرگ خود وازدواج خواهر وبرادردربین اشرافیان ساسانی براین اعتراضات افزود .                           ( همان منبع وهمان صفحه )

دکترعبدالحسین زرین کوب درکتاب روزگاران تاریخ ایران ازآغازتا سقوط سلطنت پهلوی صفحه ی 224می نویسد : «مزدک بامدادان که آیین جدیداو موردحمایت وتأییدقـباد واقع شد، موبدی از اهل استخر فارس بود که ظاهرأ تعالیم معـلم خویش زرادشت خـورگان را که موبدی ازاهل پسا (فسا) بود تبلیغ می کرد. این زرادشت خورگان تا آنجا که از تأمل در روایات بر می آید ظاهرا مقارن سال های اشغال وخشکسالی عهدپیـروز ، به نشرتعلیم تازه ای مبنی برتوزیع عادلانه ی ثروت در بین تمام طبقات و افراد پرداخته بود . لیکن تعلیم اوازحد معدودی ازشاگردانش تجاوزنکرده بود که کم کم طرفدارانی پیدا کردند .»    ( زرین کوب ،دکتر عبدالحسین –ص 224)

دکتر اردشیر خدادادیان ،درکتاب تاریخ ایران باستان جلد دوم ، آورده است « برخی بر این باورند که مزدک پیرو بوندوس نبود، بلکه پیرو یک روحانی زاده ی مبارزی بود که نسبتش به آذرپاد مهر اسپندان ( روحانی برجسته ی در بار شاهپور دوم( شاهپور ذوالاکتاف)( 509-579)میلادی ومشاور این پادشاه بزرگ درامور فرهنگی ، دینی، واجتماعی بود. این شخص مبارز به اسناد وگزارشات تاریخی « زردشت خورگان » نام داشته وفرقه ای به نام « زردشتگان » را تأسیس کرده وسازمان وسامان داده است .او گام به سوی قباد ساسانی برداشت ودرمحضر او سخنرانی کرد ومشکلات کشور را برای شاه برشمرد وپیش نهادهای سودمند وسازنده ای جهت برطرف کردن مشکلات ارایه نمود.  (خدادادیان،  چاپ تهران سال 1383، صفحه 1672.خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاست نامه ی خود، از صداقت و پاکی مکتب مزدک و تعلیمات عالی او سخن می گوید. (پیگولوسکایا ، پتروشوسکی _لنینگراد ص 106)ابوذرغفاری صحابه ی گرامی حضرت رسول اکرم (ص). براین عقیده بود که « ای گروه توانگران به فقرا وتهی دستان کمک و مساعدت کنید ، وای به حال کسانی که سیــم وزرگردآورده و پنهان کنند آنها برای خود داغ ذخیره می کنند ». لذا معاویه اورا به اتهام داشتن عقیده ی مزدکی ومانوی روانه شام کرد تا عثمان اورا مجازات کند .

(همان منبع و صفحه )

شیخ محمد خیابانی : نه تنها مردم ایران ، بلکه تمام مردم جهان باید به خود ببالند که در دنیا برای اولین بار چنین اندیشه ای زاییده شد که پرچمدار تمایلات انسان گرایی در طی قرون متمادی بوده و همیشه خواهد بود »

رینالد نیکلسون  نویسنده ی دایره المعارف دین و اخلاق  چاپ نیویورک جلد دوم (سال هزارو نهصدوشصت ویک- م ): او معتقد است« بیشتر نویسندگان دروقایع  نگاری عصـرساسانی عقیده ی مزدک رادرک نکرده ودوراز تعصب درمورداو سخن نگفته اند. بدیهی است هیچ متفکر و مصلح بشر دوست ، غارتگر دین واخلاق  نبوده ، مگراینکه پیروان نااهل درمقام سوءاستفاده ، روشی رااختیارگیرندکه دانسته یا ندانسته سبب بد نا می رهبران ومصلحین خود گردند » .                   ( همان منبع)

محمدجریرطبری : درکتاب الامم و الملوک جزء اول آورده است.« و ان کسری  لما استحکم له الملک ا بطل مله رجل منافق من اهل فسا ، یقال له زرادشت ابن خرکان .فنهی الناس عن السیره مما

ا بتدع زرادشت ابن خرکان و مزدق بن بامذاد».ترجمه، محمد جریر طبری در کتاب ملت ها وپادشاهان جزء اول می گوید : و همانا چون کسری انوشیروان حکومتش را استحکام بخشید ،دین مردی از اهل فسا که مردی نفاق انگیز بود را باطل نمود ، که به او گفته می شد زردشت پسر خورگان . پس شاه مردم را از آن روش که بدعت زردشت پسر خـورگان ومزدک پسر بامداد بود  نهی کرد.پس ازکشتارمزدکیان وپیروان او ، بقیه پیروان در سراسر کشور متفرق شدند  وهرکدام نهضت هایی کوچک پدید آوردند که نمونه ی آن قیام بابک خرم دین  بود که به نهضت خرم دینان مشهور شد . قتل مزدک را سال پانصدو بیست وهشت میلادی نوشته اند. امتیاز طبقاتی و محـــــروم بودن اکثریت مردم از حق مالکیت وعدم آزادی وحتی ممنوعیت  آموختن سواد وعدم امکان ازدواج ودیگرنیازهای ضــروری،اوضاع خاصی پیش آورد که فرقه ی مانویه وبعد ازآن آیین مزدکی که طرفدارطبقه ی محروم بودند، می خواستند که مردم را به حق مشــروع خود برسانند .این بود که نخست در سال دویست وچهل  میلادی در روز تاجگذاری شاپوراول یعنی چهارده سال پس ازتاسیس سلسله ی ساسانی، مانی رسمیت دین خودراکه پناهگاهی برای این گـروه محروم بود اعلام و پیش برد. قریب پنجاه سال پس ازاین واقـعه زردشـت نامی ازمردم فســا در(فارس) اصول دیگری که معـلوم نیست تاچه اندازه اشتراکی بوده است اعلام کرد. این آیین فقط تشابه اسمی با آیین  زردشت پیامبردارد.و به قول طبری«صـد سال پس از زردشت بار دیگر مزدک پسر بامـداد که در نزد عامه خلیفه ی زردشت به شمار آمده است رفته رفته نام موسس اصلی خودرا تحت الشعاع ودر همان عهد فرقه را به اسم مزدکیه مشهور ساخت .گرچه آیین مزدکی به نوعی اشتراکی است لیکن درآن زمان که اکثریت اجتماع زیر سلطه ی حــکام بیداد گر بوده ومانند حیــوانات از آنها بیگاری می کشیدند ، ظهور همچو آیینی با داعیه گرفتن حـقوق هرانسانی لازم بود که طبـقه ی محروم را تشویق به اظهار وجود کند که یک جامعه حق دارد ،زمین، مسکن، سواد ، زن ودیگر امتیازاتی که دردست طبقات رده ی بالا یعنی دربانان ، موبدان ، سپهبدان بود داشته باشند . به همین سبب طرفداران زیادی پیدا کرده بود .(نفیسی،دکتر سعید- در کتاب تاریخ  اجتماعی ایران، ص بیست وسه)به طورکلی میتوان گفت زردشت خورگان که نام پدرش خورگان یا خرکان یا خرگان گفته شده درروستای خورنگان یا خرنجان که این کلمه مُعرب همان خُرنگان است متولد وپس از سال ها دریافت و کسب علم  وتحقیق دردین زردشت پیامبر بزرگ وحتی درآیین مانی و عدم مطابقت دستورات الهـــی با آنچه در جامعه صورت می گرفت به اعتراض پرداخت . و عده ای کثیر طرفداراو شدند و این تبلیغات کم کم در سطح شهرو منطقه و به تدریج در فارس و ایران، به دربار شاه ساسانی کشیده شد. گروهی از اطرافیان شاه نیز به آیین او گرویدند. شخصی به نام آکــبالاهان یکی از مشاوران یا وزیران شاه ازاین همه استقبال مردم اززردشت خورگان احساس خطرکرد وبه شاه گفت اگر زودتردست به اقدام نزند،حکومت او درخطرقرارخواهد گــرفت.

( پیگولوسکایا ، ن ص408 ).

لذا خسـرو پرویز در نقشه ای حساب شده قـتل او را طراحی نمود ، اما کسانی دردربارشاه قبل از اجرای این تصمیم ، زردشـت را با خبر نمودند .او به طور مخـفیانه کشوررا ترک و به بیـزانس یاروم شرقی یا به گفته ی بعضی از تاریخ نویسان ، ترکیه امروزی پناهنده شد. بارفتن او طرفدارانش درکشوردست به شورش زده وهر بار با سرکوب روبرو شدند. زردشت خورگان ازاین فرصت به دست آمده درروم استفاده وبه تبلیغ آیین خودپرداخت و درآنجا طـرفداران فراوانی پیداکرد.مردم کشورهند نیز به او متمایل شده وآیین اورا پذیرفتند .با ظـهوراسلام درعربستان وگسترش دامنه ی آن به شمال افریقا وجنوب اروپاو کشورهای مجاورعربستان خصوصا به ایران وبخاطربی توجهی دولت ساسانی وضعف وسستی آنان وسپردن کارها ی بزرگ کشور به دست افراد ناآگاه، کشــورروبه وخامت نهاد واعتراضات مردم به شاه ساسانی بالا گرفت وزردشت خورگان فرصتی پیدانمود تا دوباره به ایران بازگردد ، شاه برای جلب نظرمردم اورا بخشید و اورا قاضـــی القضـــات خود نمود ، اما مردم ایران همچنان از وضع حکومت ناراضی بودند ، مخالفت های زردشت خــــورگان ومردم باعث شد تا شاه دستـــور قتل زردشت خورگـان و عوامل آشوب گرخصوصا برادران زردشت و بستگان نزدیک اورا صادر نماید. با کشتن زردشت خورگان و یاران وی فتنه ای عظیم سراسرکشوررا فراگرفت.همه جا بنای ضدّیت با حکومت بلند شد .این کشتارباعث دور شدن حکومت ساسانی ازمردم خود گردید . ودر نهایت عدم پاسخ مثبت از جانب شاه ایران به نامه ی پیامبراسلام وپاره نمودن آن نامه توسط خسرو پرویز باعث گردید تادرزمان آخرین شاه ساسانی یعنی یزدگرد ، لشکراسلام  به ایران حمله و تیسفون یا مداین مرکز حکومتی را به تسخیر درآورده و به تدریج وبا کمترین برخوردی جزدرجاهایی اندک از جمله ،ورودی شمال شهر فـسا و طـبرستان یا مازندران امروزی ،کشور ایران به تصـرف سپاه اسلام درآید و به طورکلی حکومت ساسانی منقرض گردد . وماجرای مزدکیان وزردشت خورگان به پایان رسد ودرنهایت حکومت ساسانی نیز برچیده شود .                                                                                                                                                                               ( نگارنده )

مزدک روشن روان اندرخروش ازبهرخلق         بهرقتل او ویارانش جهانی نوحه خوان

( گنج آگاهان ، رفیع- مجموعه شعر ،عبدالرفیع حقیقت رفیع- ص205)

دیدگاه های زردشت خورگان و مزدک (درخصوص مسایل اقتصادی واجتماعی ودینی

الف : ُمدّ برخوبی انسان ، نفس مطمـئنّه است که باجوهراحساسات نیک ُمتّصِف است ومُـدّبرش نتیجه ی اندیشه ی اوست.کتابی به نام زند که شرحی برَاوِستـا بود وپس از آمدن اسلام به آن زندیق گفتند شرح عقاید آنان بود. (دلیل اینکه اعراب زنادقه ودیگرآیین ها را ملحد و کافـر می شمردند برهمین اساس بود.) 

( پیگولوسکایا ،ص 106)

ب:اموال متعلق به همه است وباید همگان بطور مساوی ازآن برخوردار باشند .هیچ گروه وقومی را برسایرین برتری نیست جزآنچه ازطریق دسترنج و حاصل فکـر واندیشه ی خودفراهم می کند. چرا که درآن زمان هیچ صنعتـگری حق نداشت به حرفه ی دیگری جزحـرفه خاص خود بپردازد ومردان جنگی ازهرنوع امتیازی برخورداربودند .لذا مزدک گفته بود کسی حق ندارد آنقدرسیم وزر ومال گرد آوردکه حق دیگران پایمال شود واز گرسنگی و احتیاج گروه گروه زندگی را از دست بدهند. با این حال و وضعیت مردم اطراف اورا گرفته و حکومت ساسانی که خود اشتراک زن واموال را شـعارخود کرده بود ، برای رهایی از این اتهام، آن را به دو منتقد خود یعنی زردشت خورگان ومزدک ابن بامداد نسبت می داد تا ازسوء ظن و بد گویی دشمنان خود درامان بمانند.چراکه بزرگان ساسانی هرکدام ده ها زن داشته ومردم عادی را ازاین کارمنع کرده بودند.علت مخالفت این دو مصلح آن بود که درآن دوره آیین بزرگ زردشـت پیامـبرآسمانی روی اصل عیوب ریا کاران و شهوت رانان و بی توجهی به وظایف دینی واخلاقی وتعصب بود . و خود خواهی مغان زردشتی به جایی رسیده بود که این اوضاع به هیچ وجه با اصالت آیین زردشت پیامبر مطابقت نداشت. پیروان زردشت خورگان و مزدک، جامه های بسیار درشت بافت وخشنی بر تن می کردند و سراسرزندگی آنها توام با سختی و کشتن نفس و پرهیزازخوشی ها ی زندگی وتوبه بوده است.              ( همان منبع وصفحه)

درمنابع موجود بیشتر مطالب راجع به جنبه ی زهد وترک مزدکیه است.نزد این طایفه چنانکه نزد مانویه بود، اصل آن است که انسان علاقه ی خودرا از مادیات کم کند واز آنچه این علاقه را مستحکم می سازد اجتناب ورزد .ازاین رو خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیه ممنوع بود . به عقیده ی او چون علت اصلی کینه وناسازگاری ، نابرابری مردمان است پس باید،ناچار عدم مساوات ازمیان برداشت تا کینه ونفاق نیز از جهان رخت بربندد.

( زرین کوب ، عبدالحسین ،1381 ،ص 458 )

ازمجموع روایات موجود با آنکه غالبا آکنده از اغراض وتناقضات هستند بازچنین بر می آید که آیین مزدک بر خلاف مشهور به هیچ وجه یک آیین ابا هی نبوده است . چرا که درآن اصرار برروزه داری وطهارت وپاکی ،اجتناب ازافراط حیوانی وپرهیز از قتل نفس هست که رنگ زهد وریاضت دارد .    (همان منبع ،ص480)

چنانکه تعالیم او جزآنکه ضرورت پرهیزرا توصیه میکرد ظاهرادرباب اصل آیین ، نیایش فرشتگان وتقدیس عناصر،تفاوتی باآیین زردشت پیامبرنداشت،اما موبدان دیگرکه این مقام را به زیان امتیـازات طبقاتی خویش می یافتند اورا به سبب همین گـرایش به پرهیز ، ملعون وآشـموغ ( بی دین و دیو ) می خواندند .چنانکه درتفســیر تعلیم اجتماعی او هم ،ادعا می کردند که اگر عـدم مساوات امری نارواست ،دزدی وزنا هم می بایست هـمچون واکنش طبیعی درمقابل این عدم مساوات قابل قبول تلقی شوند . درواقع اهمیت تعلیم مزدک مخصوصا ازاین جهت بود که به یک نیاز عمومی عصـر پاسخ می داد. چراکه غلبه ی هـپطـالیان یعنی آن( ترکان شرقی ایران )و استـمرارجنگ وقحطی درآن ایام قدرت حکومت رابه شدت متزلزل کرده بودودرکشمکش طبقات عالی با طبقات پایین دچارمحـدودیت های تحمل ناپذیرشده بودند والغاء این محدودیت ضرورت داشت .   ( همان منبع ص 481و484)

اینکه دربعضی ازروایات اصل آیین وی را به یک مزدک قدیم ، زردشت خورگان منسوب نموده اند ، ممکن است از وجود سابقه ای درتعالیم مربوط به الهیات او دربین علماء دین زردشت (هیربدان) بوده باشد . درهرحال تعلیم مزدک به آن گونه که از خودوی در بین پیروانش نشرشده ،درآنچه به الهیات مربوط می شــــد ظاهرا تفسیرتازه ای بود از آیین زردشت  وشاید ازتاثیرآیین مانی هم خالی نبود . او آن رادربرابرآنچه هیــربدان عــصرتعلیم می کردند «دِرِسـت دین » می خواند .و بدین گونه مثل بعضی از مانوی ها تعلیم رسمی و رایج را به کنایه «دین نادُرست»فــرامی نمود. اینکه بعدهادرروایات،تعـلیم وی را به زردشت خورگان منسوب داشته اند برای آن بوده که انتساب او رابه تعلیم زردشت نفی کرده باشند. بیشتر نویسندگان اسلامی به نوعی زردشت خورگان و مزدک را ملحد نوشته اند درحالی که وضع الحاد وملحد پس ازاسلام مرسوم شده نه قبل ازاسـلام .چون درتمام طول تاریخ نویسندگان ، هر نهضت فکری که براساس منطق وفلسفه استوار بوده به اسم کفروزندقه و بی دینی تعبیرکرده اند.

فــردوسی بزرگ نیزکه باآن بیان ازمزدک یاد می کند ، با چرخشی درعقیده ی خود از او به عنوان نگون بخت و مرد بد دین یاد می کند.  هرچند به خاطرعملکردغلط پاره ای از طرفداران او که منجر به وضع نامطلوبی در جامعه شد،او این القاء بد دینی وبد بینی رابه خاطر اضهارتأسف ونگرانی ازوضع پدید آمده می داند .( زرین کوب ، عبالحسین-سپهر تهران، سال 1364،ص478) - تاریخ مردم ایران قبل از اسلام پس ازآنکه نظرات مختلف صاحب نظران درخصوص زردشت خورگان خواندیم بایددید نتیجه ای که ازبیانات ونوشته های گاه موافق و گاه مخالف بزرگان دراین باره

می گیریم چیست ؟

حال نقطه نظرات خودرا که حاصل تحـقیقات وبرداشت های شخصی است به پیشگاه دوستان عرضه می داریم . و به دور ازتعـصب جانب گیرانه نسبت به منطقه و زادگاه خویش ، با خوانندگان مطالب همراه می شویم ، امید که خوانندگان  محترم نیزمطالب پیش رو به دقت مورد عنایت قرار دهند و نتیجه گیری مثبتی از این مطالب بنمایند.اگرچه تاریخ قابل تغـییر نیست، اما میتوا ن با مطالعه دقیق به تحـلیل و بررسی کشانید.به اذعان مترجم کتاب شهرهای ایران جناب استاد عنایت اله رضا،پژوهندگان در بعضی مواردتعصب وغـرض ابراز داشته وبه ویژه گی ها وجهت گیری های مندرج در مآخذ برخورد نقّادانه ابراز ننموده اند . حال مطالب را به نقد می کشیم تا درپایان به خواست مطلوب برسیم

نکات قابل تأمل :

الف- زردشت خورگان را با زردشت پیامبر بزرگ مزدیسنان نباید یکی دانست ، آن پیامبر بزرگ با نام های زردشت هِرتسفـُـلد ،آذر پاد ،پســر پُ اورتشب،اشو زردشت (پاک ومقدس) یاد شده است .به این دلیل که وقتی کسری انوشیروان بعد از کشتن زردشت خـورگان ومـــزدک ، مردم را به دین اصلی زردشـتیان ایرانی فرا می خواند و دوباره آن آیین را تجدیدمی نماید  میتوان گفت زردشت خورگان غیر اززردشت پیامبر است.

ب- مزدک وزردشت را به اتهام داشتن ایده ی اشتراکی در اموال وزنان وتحریک مردم برعلیه آنان محاکمه وبه قتل می رسانند ،اما آنچه گواه نادرستی این اتهامات است .

1- بدون شک ،تفوق دستگاه حاکم ساسانی از یک طـرف وازسوی دیگرغیرت وتعــصب ایرانیان درامور هـمخونی ونژاد درتشــکیل خانواده ، که آنها هرگز راضی نبوده ونیستند برای بقا و سلامت نفس و پاک ماندن نسل ونژادشان چه از لحاظ ژنتیکی وچه خـلق وخوی فـردی واجتماعی با کسانی که سنخیتی باآنان نداشـته ، حتی وصــلتی قانونی وشرعی صورت دهند. چگونه می توان صحت این ادعا واتـهام را پذیرفت .خصوص اینکه در آیین درست دین که بر پایه ی راستی وحقیقت بنا گذارده شده بود این کار عملی نابجا تلقی می شد .

2- بعد ازقتل مزدک وزردشت خورگان درسراسرکشورشورش وطغیان برپاشد ،وبه دستگاه حاکم ساسانی اعتراض گردیدومردم درپی این آشوب سرکوب شدند.آیاهمه مردم ایـران خواهان این ایده ی مورد اتهام از سوی حکومت بوده یا اینکه آنان در پی کشته شدن دو مرد اندیشمند چنین آشفته و نگران ومعترض بودند، هرچند تاریخ درگذرخود هیچ دفاعیه ای درمورد آن دو نفرعنوان نکرده ونخواهد کرد . ( زرین کوب ، دکتر عبدالحسین -1364 – ص480)

3- بنا برگفته ی یوهان مالالا «بوندوس یا زردشت خورگان چنین آموخت که رضایت پروردگـــار درپیکار با شـرّ وبدی، وپــیروزی درآن نهفته است .وپیروزی شرط لازم برای کسب افتخارو شـرف است »، حال کسی که رضـایت پروردگارش را می جوید وبراساس سه اصـل پذیرفته ازپیامبرخویش که همه به نیکی ختم می شود چگونه او بدعت گزار امـــــوری می شود، که منکرات وامورناشایست راترویج و تبلیغ  نماید . چنانکه یوشع استی لیت از این اموربه عنوان بدعت یاد کرده است.

4- فردوسی شاعر گران قدر از مزدک  به عنوان مردی با فر ودانش و رای یاد کرده که در نزد قباد شاه ساسانی عنوان مشاور را به خود می گیرد،تا امــین ملک  وملت او باشد آیا از چنین شخصیتی بدعت گزاری زیبنده است .

پ- خواندیدکه عبداله مبلغ آبادانی،مزدک را پسربونــدوس خوانده است ،حال نقل این مطلب ازکدام منبع بوده نامعلوم و این اختلاف نظرایشان با سایرین جای گفتگوست .

ت – اینکه مزدک و زردشت خورگان در یک عصر بوده ، یا کدام بر دیگری متقدم باشد  نیز  روایاتی مورد اختلاف است ..  از نظرپیکولوسکایا نویسنده زن روسی و ابن ندیم درالفهرست واستاد مرتضی مطهری درخدمات متقابل ایران واسـلام ، زردشت دو قرن قبل از مزدک بوده است.گروهی ازمورخین ،همچون طبری ،یعقوبی ، صاحب النهایه ، اعتقاد براین دارند که زردشت ومزدک هم زمان بوده وبه عبارتی عقایداجتماعی واقتصادی زردشت تحت عنوان درست دین که شریعت بوندوس بوده است ، توسط شاگردش مزدک در عصر قباد به منصه ی ظهور می رسد .بنا براین چنین تصور می شود که این افکار نشأت گرفته ازشخص مزدک باشد ، در صورتی که ازنظر زمانی 200 سال میان این دو فاصله است .( تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا سقوط قاجاریه چاپ پنجم ،سال 1375 ، انتشارات اشراق ، ص 110 )

همین اشتباه را ابن واضح یعقوبی چنین اظهار داشته است « انوشیروان ، مزدک راکه می گفت باید زنان واموال مشترک باشد ونیز زردشت ابن خورگان راکه در کیش مجوس بدعت نهاده بود کشت . لذا به نظر می رسد آنچه موجب گمراهی و اشتباه نویسندگان فوق الذکر شده است، رواج دادن وبه مرحله ی اجرا در آوردن عقاید زردشت( بوندوس) توسط مزدک که مرد عمل بود می باشد، که ایشان را به برداشت ناصواب سوق داده است » .( پیگولوسکایا ، ن -1367، ص67 و407 )ث – مزدکیان همان مانویان هستند ، بنا به گفته ی یوهان مالالا و محمدجریر طبری  مزدک به عنوان پیامبری از مانویان یا مانی دارای کتابی بوده به نام ارتنگ یا ارژنگ که بیشتر باتصاویر ونقاشی مطالب راآموزش می دادوخود ارژنگ نیز نقـاشی و مصور بود .قلع وقمع مزدکیان درآخر سال 528 یا اوایل 529 میلادی رخ داده است .( کریستن سن ،آرتور ، ، از روی چاپ1936 کپنهاک ، تهران 1376 )ج – دکتر غلامعلی آریا  فسایی استاد دانشگاه تهـــران - در کتاب نگاهی گذرا به شهرستان فسا در گذشته وحال ، چاپ اول  سال 63« در شرح احوال و آثار و مجموعه ی اشعار به دست آمده ی شیـــخ شطـاح روزبـــهان  بقلی فسایی ،گفته است :« ازشخصیت های برجسته ی این شهـرستان زرادشت خورگان تئـورسین اصلی مذهب مزدک ( بنا بر اقوال دکترمـحـّمد معین در حاشیه ی برهان قاطع ) و(ادوارد براون در تاریخ ادبیات خود) ابوعلی نحوی فـسا یی«نوبندگانی  ومولانا مسیح فسایی «فدشکویی» و چند شخصیت دیگر از جمله خود شیخ روزبهان را می توان نام برد.دراوایل سلطنت اردشیردر بحرین شهـری به نام فسا اردشیر ساخته می شود. وازاین گذشته وجوددو شخصیت تاریخی دراین دوره آبادانی فسا راروشنترمی سازد. نخست زردشت خورگان می باشد ، که خورگان نام یکی از مناطق اطــراف فسا که شاید همین خرنجان فعلی یا خـورنگان باشد.هر چند عـد ه ای نیز نام پدر زردشت را خورگان گفته اند. *   

( آریا ، دکتر غلامعلی -1363 ،ص16 )

ادواردبراون درکتاب عظیم تاریخ ادبیات خود زردشـت رااهل خرگان فسا می داند و معتقد است که مبتکر واقعی مکتب  مزدک اوست . (دکتر منصور رستگار فسایی –ص 53 )

چ - دکتر محمد معــــــین درحاشیه ی برهان قاطع درصفحه ی 2003 زرادشت را پسر خرگان واز مردم فسا دانسته اند .   

  ( همان منبع و صفحه )

ح – دکتر محمد جــــواد مشکور ، تاریخ نویس معاصر در کتاب تاریخ ادیان در صفحات 250 تا253  مزدک را از مردم استخر و زردشت را از اهل شهر فســـــا ذکر کرده است و آورده است که زردشت خورگان شالوده ی آیین خودرا طرح ، ولی مزدک که مرد عمل بود آنرا درمیان توده ی مردم رواج داده است .                                                                                       

( همان منبع و صفحه )

حضوراشخاص وفرهیختگانی تاریخی که صاحب فکرواندیشه بوده اند ،نشانگر تبادل فرهنگی وفکری مردمان این شهر کهن با سایر نواحی جهان بوده است که وجود دو شخص تاریخی،آبادانی فسا را در این عهد بیشتر تبیین می کند . اولی قاضی القضـات دربار انوشیروان است که از فسا انتخاب شده  ودیگری زردشت خورگان  یا خرگان که موسس وبانی مکتب مزدک بوده است.

( آیینه فسا1368نگاهی گذرا به شهرستان فسا ، شماره 3 ،ص 4) مجموعه ی نظریات استاد رضازاده گراشی جلیل فوق لیسانس جغرافیا ومسئول پژوهشکده ی معلم فسا ونویسنده کتاب ارزشمند از پسا تا فسا)

گستره ی سرزمینی شهـرستان فسا ازدوران گذشته تاکنون محل نشو ونمای دانشمندانی بوده که نام وآوازه ی آنان تافـراسوی مرزهای ایران طنین انداز شده است  شاید از قدیمی ترین آنان بتوان  از : زردشت بن خـــورگان  متفکر قرن سوم میلادی بنیان گذار درست دین و قاضی القضات دربار انوشیــروان ساسانی را نام برد شاید بتوان گفت که قاضی القضات  دربار انوشیروان نیز همان زردشت خورگان  بوده باشد.

( همان منبع وفسا در گذر زمان، بنیاد فسا شناسی ،استاد رضا زاده ، جلیل  ، بهمن 1380 )

یادآور می شویم خوانندگانی که خواهان مطــالب وتحقیق بیشتری می باشند بخش ششم کتاب « شهـرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان تألیف:خانم ن .پیگولوسکایا ی روسی با ترجمه ی استاد عنایت اله رضا » به نام نهضت مزدکیان صفحات 389 تا 441 وکتاب ایران در زمان ساسانیان اثر امانوئل آرتورکریستن دانمارکی با ترجمه استاد رشید یاسمی از صفحه ی450 تا صفحه ی 472 را به دقت مطالعه فرمایند .

قبل ازآنکه درمقام تثبیت ادعاهای مطرح شده وتطـبیق مطالب با نام روستای خـــورنگان امروزی درمحــدوده ی جغرافیایی شهـرستان فـسـا برآییم ، دانستن  مـعانی بعضی کلمات که بی ارتباط با موضوع نیست را لازم دانسته ومد نظر قرارمی دهیم.

خور،خوربه : جلالت وشکوه وفر ایزدی ،این کلمه از اوسـتا گرفته شده است

(رستگار فسایی ، دکتر منصور،ص 97)

خورنگ - نام یکی از مبارزان سپاه کیخسرو پسر سیاووش افسانه ای و قهرمان ایران

(دهخدا ،علی اکبر ص8860 )

خورگاه- بناییکه  آفتابگیر باشد ،آفتاب رو،بر آفتاب ،خورتاب

وقت منظر شد ووقت نظر خرگاه است      دست تابستان ازروی زمین کوتاه است

(منوچهـری دامغانی)( همان)

خورنگاه:کاخ باشکوه ،شکوه وجلال        (معین , دکتر محمد –ص 1455)

خورنگاه-پیشگاه یا ایوان که شاه در آن غذا وشراب می خورد ، قصری که نعمان اکبر به دست سنمار معمار ایرانی در میان رودان ساخت   (اتابکی ،پرویز – ص 1025 )

خورنگاه- یکی از دو قصری که نعمان جهت بهرام ساخته است (همان )

خور،روز خور ،روز در گذشت اشوزردشت پیامبر بزرگ زردشتیان ( تقویم زردشتیان  شیراز 1386)

ناظم الادبا )  ایوانی که جای افتادن آفتاب باشد( برهان قاطع ) =  خوردنگاه = جای خوردن

طعام و اتاق ناهارخوری و قسمتی از کاخ یاکوشک که جای غذا خوردن پادشاه و کسان او باشد .  خورنگه ،خورگه، =درالضیافه، چرا که شهریاران فارس دربرابر آفتاب غذا می خوردند و برای عبادت جای دیگر می رفتند

(ازانجمن آرای ناصری)  ( عمید ، حسن – فرهنگ فارسی،ص1455) 

خواهی که درخورنگه دولت کنی مقام    برخیز ازاین خرابه ی نادلگشای خاک

(دیوان اشعار - خاقانی شروانی  )

خورگاه ، خرگاه ،خرگان ،خورگان ،خرنگان ،خورنگان ، خرنجان نام روستایی در بخش  نوبندگان  فسا است .(حاصل تحقیقات )،

طبق نظر آقای دکتر عبدالحسین زرین کوب درکتاب تاریخ ایران بعد از اسلام صفحه 179

خورنگان تحول یافته ی همان اسامی بامضامین مندرج کتب معتبردراین مقوله است.

خرنجان دهی است، از دهستان شیبکوه ،زاهدان ،بخش مرکزی فسا ،بیست وچهار هزار گزی جنوب خاوری فسا و 5هزار گزی شوسه ی فسا به جهــرم ، در دامنه قرار گرفته ، درگرمسیر، آب ازقنات،محصول غلـّه ،خرما ،لیمو ،انار ،و شغل اهالی زراعت ،صنایع دستی وقالی بافی است . (دهخدا،علی اکبر -1373 ،ص8541 ) برگرفته ازفرهنگ جغرافیای ایران جلد هفتم .

وجه تسمـیه و نام گذاری

همانطورکه دیدیم ادوارد  براون ، زردشت را اهل خرگان فسا می داند ودکتر عبدالحسین زرین کوب نیزاسامی هم معنایی راکه ذکر می نماید آنرا مرتبط با این منطقه ی جغـرافیایی می داند،وکلمه ی اهل رااهل سخن وقلم یکی را هم به معنای اســــم مکان به کار می برند . می توان به طورقطع اذعان نمود که روستایی غیراز این روستا با این خصوصیات دراین شـهرستان وجود ندارد ..

مواردی که باعث تغییر و تحول نام روستا گردیده را با نگاهی به حادثه ای تاریخی که به سال 23هجری قمری مربوط می شود دنبال می کنیم تامطلب را روشن تر گردد.

هنگامی که لشکر اسلام ، درزمان عمر ابن خطاب ، به فرماندهی ساریه ابن زنیم کنانی شهرهای جنوبی ایران را فتح نمودند ،  بطورکلی زبان عربی نیز درایران متداول گردید. بسیاری از لغات وکلمــات فارسی با عربی آمیخته وگاهی حروف وکلمات جایگزین دیگری شدند.وچون حروف فارسی (پ- چ-ژ-گ) درزبان عربی نبود،عربهابرای خـواندن ونوشتن کلماتی که  دارای این حروف بودند معادل آنرا که درتلفظ به آن حـرف نزدیک بود می آوردند

(ناصری فسایی،میرزا حسن- ص5)

ازمعادل این حروف به ترتیب( ب یا ف به جای پ )– (س یا غ به جـای چ )- (ج یا ی به جای ژ)-و (ج به جای گ ) استفاده می کردند. همین امر باعث شد که درطول دویست سال حاکمیت اعراب برایران نام بسیاری از اماکن شـهر و روستا دچارتغییرو تحول گردد،برای نمونه گهرم (به معنای جای گرم) به جهرم ،پسا یا بسا (بس آنرا از هـمه ی امکانات) به فسا . اسپاهان یا سپاهان به اصفاهان وصفاهان سپس اصفهان- گلیان به جلیان - نوبندگان به نوبندجان و خُرنگان به خُرنجان،خورگان به خورجان ،خـورنگان به خورنجان و با حذف حرف(واو) به خُـرنجان تغییر یافته است . این ، اهـمال سلایق درزبان محاوره ای مردم،همه جا از معـانی واقعی کاسته است که نمونه دیگرآن نام روستای«دستجه» فسا است.که دراصل نام آن درزمان های قدیم (ازدوره ساسانی) به اسم« دستگاه »،جای گروه ها و مردم بوده وسپس به تلفظ عامه به دسـتگه ودرزمان تسلط اعراب دسـتجه نامیده شد. این تغییرات یک جانبه نبود ، بلکه ایرانیان نیز از زبان عرب استفاده نموده و برزبان فـارسی افزودند برای نمونه کلمه ی فارسی- عربی«چـطور» حرف چ  فارسی را بر کلمه ی ( طور) عربی اضافه کرده و همان معنای واقعی را استخراج نموده اند .

کلمه « طـور» درعربی به معنای دگرگونی و حالت وچگونگی است و در زبان فـارسی هم وقتی جویای وضعیت یااحوال کسی می شوندازهمین کلمه استفاده می نمایند و مقصود یکی است.              

 وقد خلقکم اطـوارا * وشما را به حالات ودگرگونی آفریدیم « سوره ی نوح آیه 14 »

درنتیجه ارتباط نام روستای خورنگان با نام زردشت خورگان کاملامشهوداست، این نام به صورت رسمی درکلیه ی دوایر دولتی ثبت ودرسازمان ثبت احـوال درج گردیده است . در سال 1353 درزمان وکالت آقای دکتر سیـد جـواد مهـذب نماینده ی مردم فسا درمجلس شورای ملی وقت (نماینده دوره های 21 و22)، نام خــورنگان را با توجه به اسناد تاریخی ،تصویب وبا ابلاغ آن به استانداری فارس وفرمانداری فسا درکلیه ی ادارات دولتی ازجمله اداره ی ثبت احوال رسمیت یا فت . با اوج گیری انقـلاب اسلامی درایران، عده ای ازاهالی آن رابه«یاسـریه » تغییردادند. این اسم فقط دربعضی ازارگان های دولتی

 جای خودرایافت اماهمچنان ل سندیت رسمی آن « خورنگان» است.

لازم به یاآوری است ازجمله بزرگانی که همیشه عنایتی خاص به تاریخ فسا وروستاهای آن وخصوصاً احوالات زردشت خورگان داشته ودارند جناب آقای دکتر« منصور رستگار فسایی » می باشند.

اماکن اولیه وجا بجایی  روستا

با توجه به اختلاف نظرهای بسیار در بین اهالی  برای روشن شدن این موضوع به سراغ افراد آگاه رفتیم تا از نظـریه های آنان درمجموع روایات ،صحیح ترین آن رابه عنوان سنداصلی بیان کنیم. بنا برهمین گفته هاوباتوجه به پیدا شدن خمره های گلی وسفالین درزمین های شرقی روستای فعلی به نام زمین های حسن آباد درشرق وگودجافا یا جفا درجنوب روستا، قبل ازساخت وسازمنازل درمحل فعلی ، مردم درآن دومکان ساکن بوده اندوبه مرورزمان وبراثرناسازگاری بلاهای طبیعی ناچار به کــوچیدن درمکان فعلی گردیده اند.که اکثریت آگاهان بامشاهده ویا شنیدن ازپیشینیان ،ابتدا محل جافا درجنوب روستا رااولین زیستگاه مردم خورنگان می دانند که امروزآن محل به نام زمین های « گود جـافا»  مشهـورمی باشد (که بطور واضح زمین های کشت وزرع ازمیدان ورزشی تا بالاسرتلمبه تیمسار سید محمود همایونی راشامل می گردد.)اما ازتاریخ اولین بنا ،درآن محل اطلاع دقیقی در دست نیست . گویا جافا آبادی بزرگ وپررونقی بوده است که دارای برج وباروهای محکم وجمعیت فراوانی درخود جای داده بود ،که شغل اکثریت آنان کشاورزی ودامپروری بوده است. طبق گفته ی اهالی( بنای روستا در محل جافا هم زمان بارونق وآبادی بزرگی درشمال روستای فدشکویه به نام سنگ سیاه بوده است). بنا بر همین گفته ها این آبادی براثرسیل روبه ویرانی گذاشت ومردم ناچار شدند به محل امنی پناه ببرند.که آن محل امن جز درشرق روستای امروز یعنی دامنه ی حسن آبادجایی دیگر نبود.لذا سال ها درحسن آباد زندگی نموده ،تا اینکه در300سال پیش رودخانه شرقی روستا به نام رود خانه حسن آبادکه از دامنه کوه تی چِنگ که در فصول بارندگی جاری می شود ،مردم را تهدید وناچارآن جا را نیزرها و به جای امن دیگری که امروز به پل حمام معروف است نقل مکان نمودند.که آثاروقلعه ی این روستا بانام« قلعه کهنه»(که آثار آن تا سال 1340 درکنارحمام و محل بالا مشاهده می شد.  برخلاف دیگر قلعه هایی که از خشت وگل ساخته می شدند این قلعه از سنگ  وساروج محکم ساخته شده بود ،اما درجریان ساختمان سازی درسال های اخیر ویران گردید . باافزایش جمعیت ونیازبه فضای بیشترومحدودیت چهاردیواری قلعه، مردم  به بیرون ازقلعه کشانیده شدندومنازل مسکونی رو به فزونی نهاد. تشکیل روستای فعلی از محله بالا حدفاصل پل حمام تاجایی که امروز مسجد محله بالا (مسجـد صاحب الزمان )می باشد شروع ودرادامه رو به سمت جنوب وشـرق گسترش یافت.ودرادامه ازاطراف به جز قسمت شمالی که محدود به باغات وجاده اصلی بود،ساخت و ساز افزایش یافت . تا به وسعت امروزی رسیدکه در یک آمار منتشره از سوی سازمان برنامه وبودجه استان فارس درخرداد 1370تعداد واحــدهای مسکونی را- 541 -واحـد ذکرنموده است ،که تا پایان سال 1385 بالغ بر600 واحد رسیده است.شکل وسمت و سوی منازل مسکونی خـــورنگان همان سبک وسیاقی است که دراکثرروستاهای مجاور می باشد .هرچند وسعت روستا ازگستردگی چندانی برخوردار نیست اما همین مقدار، از تنوع ورنگ وهوای متفاوتی برخوردارمی باشد .وجود باغات وباغچه های فراوان در شمال وشمال شرقی وغرب روستا   ومزارع سرسبز کشاورزی درجنوب و جنوب غرب وجنوب شرق فضای روستا را جذاب نموده  است. که این زیبایی درفصل های مختلف

 

سال با تنوع محصولات کشاورزی کاملا متغیر است.  ازسوی دیگرمحله های مختلف درروستا نیزبه نحوی براصالت وقدمت این محله ها صحه گذارده است. با توجه به پیشینه ی بعضی از این محله هامی توان فهمید، اصیل ترین این مردم ازلحاظ قدمت و اسکان ،چه کسانی هستند. از جمله ی این محله هارا به اسم ورسم چنین می توان یاد کرد . محله های حموم(حمام ) کهنه،باغچه کوچـــوکو،کوچه باغی،انجیری،پل حمام،باغچه ی ساروجی( جای کارگاه بلوک زنی حیدری )،رییس هادی خانی ( محل شمال غربی امام زاده)، آقا میرزاآقایی (محل منازل عشایر محل بالا)،کوله خانی،گود مَحکی ، گود میشی ،(درمشرق دبیرستان پسرانه) ،گود تارادون(توره دان)،گود جافا، سفید گونی، برج طویل،،باقــلا زار( سید هاشمی )، پشت فـــضا ، بادام زار، شش قطار، سوخته زار ،دِهو،پل باغ، باغ خانمی (مربوط به والده تیمسار سید محمود همایونی)،گود ملخی، جدول کهنه ( در قبله ی امام زاده ) و  نهرگذر (نرگزار-نرگس زار) که امروزدرآنها ساخت و سازشده است ، زمین های کشاورزی اطراف روستا نیز دارای اسامی متناسب با طبیعت خود،یا به نام صاحبان اولیه آنان ،یا به وجهی حاکی ازحوادث واتفاقات درگذرایام است. بخشی ازآن ها رادرقسمت زمین های ساختمان شده خواندیم واکنون ادامه ی آن ها: « بِنَه کو، برج بلند ،مقــصودی( جای دبیرستان پسرانه )، پایین جدول ، هشت تخته ، چهارده تخته، خُنگــو، بالا کُورّو، لََتَه زار،تُـل سوز(سبز)، شفا ،قنات نیگی ، فتح آبادی ، میان نَهر،کریمخانی ، برج باغ ،آلویی ،کُنار، اِسکو ،کَـرَشکی، انجیری ، مِلکِ مَرزا(محمد رضا نام صاحب زمین))، دِهـــو، گَزَرَکی، گود مَحکی ،حسن آباد،جوغَنی،علی سِیای،تُل دومادی (دامادی )، باغ بزرگ ، عاجزمَی،تل دُشایی،مُقَسّمَه صدری خانی (مربوط به آقای صدرالدین یا صدری خان) ،پشت گردنه ،جوغ بنگَرونی (جوی بنگرون) ، تل قبری (تل گبـری)، رییس غلامحسینی، شهبازی، تل موشی ،پَدَم، دو َمنَی،پشت قنات ، پایَ را (پا به راه )، باغ ِرزی(باغ انگوری )،کوشکو، مُقَسِّمَه یِ نومدار (نامدار= نام صاحب ملک)، سی مَنی (زمینی که درآن 90 کیلو بذر کشت شود).

******************* 

    براساس کتاب ،« مشخصات نقاط روستایی استان فارس »، طبق نتایج سرشماری عمومی

نفوس ومسکن سال 1365ه ش درچارچوب تقسیمات کشوری سال 1369 شهرستان فسا

سازمان برنامه وبودجه استان فارس ، انتشارخرداد 1370 ونشریه شماره 10/70

تابعیت قدیم خرنجان  :     بخش شیبکوه             در صفحه 13  همین کتاب

شماره برگه نقشه :      6747                  ٍ         ٍ13    ٍ          ٍ

طول وعرض جغرافیایی :        45/53 - 45/28   در صفحه    13      ٍ    ٍ

شماره ردیف در کتاب :      68         صفحات 13 ، 28 ، 44 ، 60 ، 76 ، 92

تعداد خانوار  :          606          صفحه 28

جمعیت  :             3191  نفر                                                 ٍ              ٍ

کد روستا :               362795                                            ٍ            12

تابعیت کنونی  :         بخش نوبندگان                   ٍ                 28

کارگاه قالی بافی :                  36 واحد                                   ٍ               29

تعداد واحد مسکونی :             541                           ٍ               44

تعداد کارگاه :                    89                                            ٍٍ              44

روستایی که از لحاظ تعداد افراد تحصیل کرده رتبه سوم رادر شهرستان فسا بعداز مرکز شهر ومنطقه ی شیبکوه ( زاهدشهر)دارد.

***********************************************

براساس تحقیقات واسامی گردآوری شده توسط اینجانب به وجود افرادی با این مدارج رسیده ایم:

پزشک و.مدارک دکترای رشته های مختلف  ۹۸نفـر

مهندسین رشته های مختلف :  127 نفر- افسران ارشد ( تیمسار) 7نفر- افسران با درجه ی سرهنگ :  54 نفر- فرهنگیان ودبیران : 239 نفر- شاعر 52 نفر- نقاش 6 نفر- هنرمند موسیقی  7 نفر -خوشنویس 12 نفر منبت کار سه نفر .نویسنده ۵ نفر

 



نوع مطلب : <-PostCategory->
برچسب ها :
نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392 توسط منصور قاسمیان نسب| تعداد بازدید : 1317


درباره وبلاگ

پيوندها
نظرسنجي
آمار وبلاگ
افراد انلاین : 2
کل بازديد : 86348
بازديد امروز :14
بازديد ديروز : 10
ماه گذشته : 66
هفته گذشته : 66
سال گذشته : 6836
تعداد کل پست ها : 29
نظرات : 75
پشتیبانی قالب


Powered By
rozblog.com