خورگان کیست، خورنگان کجاست؟

خورنگان جفرافیای سیاسی  

                                                                           

          بقیه مطالب  در  ادامه مطلب

خورنگان جغرافیای سیاسی 2

الف: جغرافیای سیاسی

خورنگان، درجنوب ناحیه مرکزی استان فارس وجنوب شرق شهرستان فسـا وحدّ فاصل نوبنــدگان،فدشــکویه،زاهــدشهـر،میـــانده ودامنه های شــرقی خود واقع گردیده است. طول جغرافیایی شهرستان فسا 53 درجه و45 دقیـقه وعـرض جغـرافیایی 45 درجـه و 28 دقیـقـه نسبت به خط استوا می باشد.      

«جغرافیای  استان فارس، کتاب درسی دوم  دبیرستان»            

ومقیاس 28 درجه و 47دقیقه و 56ثانیه شمالی­53 درجه و49دقیقه و4ثانیه شرقی موقعیّت روستای خورنگان درنقشه جهانی  می باشد. ارتفاع روستا 1215مترازسطح دریاست.                                 

 «فرهنگ  جغرافیای کشور سال1367،ص39»وتحقیقات رضازاده،جلیل                      

مساحت روستا بالغ بر 795هکتار، که شامل زمین های زراعی ومسکونی است.

«اداره منابع  طبیعی شهرستان فسا،دفتر روستاها»

موقعیّت و دسترسی: این روستا ازدو طـریق به مرکزشهرستان ومرکز­استان وسایرنقاط کشور­ارتباط دارد.یکی ازمسیرشمال شرقی(6کیلومترتانوبندگان) به جاده­  اصـلی داراب–فسـا درتقاطع مرکزبخش نوبندگان و26کیلومترتا مرکز شهـرستان  فسا و94 کیلومتر تاشهرستان داراب و 161کیلومتر تامرکزاستان(شهرشیراز) و421کیلومترتا بندرعبّاس است. مسیرغربی روستا(4کیلومتر تافدشکویه)سپس  درتقاطع دهستان فدشکویه به راه اصلی جهـرم–فسا به طول 24کیلومترتا مرکزشهـرستان فسا، 65 کیلومتر تا شهرجهــرم است. راه فرعی روستا ازسمت جنوب به دهستان مـیانده به طول 7 کیلومترو راه میان بُرفرعی ازسمت جنوب  غرب تا زاهد شهر به طول 6 کیلومتراست.

تقسیمات سیاسی، اداری: این روستا تا سال 1345جزء بخش شیبکــوه  فسا بود، وازآن به بعد یکی ازبزرگترین وپرجمعـیّت ترین روستاهای بخش نوبندگان گردید که جمعیّت آن باوجودمهاجرت پنجاه درصدی به خارج ازروستا ازمرکز بخش نوبندگان  نیز بیشترمی باشد.

ب-جغرافیـــای طبیعی(ویژگی های طبیـعی)

ناهمـواری­ها، پستی و بلنـــدی:­ خورنـگان دردامنـه­ ی غربی تپـّه های  به هم پیـوسته ای که قسمتی ازآن شمال شرقـی روستا رانیز احاطه نموده، واقع گردیده  است. شیب زمین از شمال به جنوب و اندکی متمایل به غرب است.

بلندترین نقـطه­ ی موجـود درمنطـقه به فاصله­ ی 9کیلومتری جنوب شرقی روستا به نام «کـوهِ دِرز»که ادامه­ی رشته کوه های زاگرس جنـوبی و با ارتفاع2121مـتر ازسطـح دریا قرارگرفته  است.(شکل ظاهری آن چون خـرمن کـوه درشمال فسا ویا قـلـّه دماونددرشمال تهـران است). این کوه ازمرکزشهرستان فسا با عظمت و شکوه دیده می شود.کوه درز برای منطقه بسیارحائزاهمیت بوده وهست.این کوه بخاطـررسـوبات چـِمـنَه (متعلّق به دوره­ ی  اِلیگوسِن دوران سوم زمین شناسی آهکی یا آهک مارنی است و دارای شکاف وخلل است؛ لذامحل  مناسبی  برای ذخیره آبهای زیرزمینی است. درسال 1360مردم زاهد شهرچاهی  جهت تأمین آب آشامیدنی در دامنه غربی این کوه حفرنمودند که آب  قابل  توجـّهی  پیدا شد. دراین کوه منابع غنی گوگرد­یافت می شود.هم چنین درگذشته­ های نه  چندان  دورمنبع سوخت زمستانه مردم اطراف خود بود.وجود داروهای گیاهی وانواع پرندگان و حیوانات، جلــــوه ای  خاص به این  منطقـــه بخشیده است.

درّه های زیبای آن درفصل بهـاربسیارروح نواز­و­دلفریب است. وجود منابع بسیارآب از دلایل اِسکان طوایف کوچ نشین ودامداران ازگذشته  تا به حال درآن بوده وهست.

درّه­ ها یا کشَــــه های(مسیرهای شیب دار)معروف آن، عبارتند از: لای پیر، تَنگِ زولی، دِرَی شی،حلقـــه،گودِمیشی. برای رسیدن به قـلّه ­ی آن که به جنگل مشهـور است، چندمسیراصلی وجود دارد که عبارتند از:

الف- مسیری که ازگردنه ودرّه ­های حلقــه، چکِ غلامعباسی،گردنه­  سَنگِ تَشی، چهـل سنگاب(سَنگو یا سنگاب)، دِرَی شی، پُشته های دِری شی، به طرف شمال غربی کوه به جلو می رود، سَنگوگَچ، سَنگو گَردنه، اِشکَفتِ نَمازی(چون این غاربه خاطر سقف کوتاه آن باید به طورخمیده درآن وارد شد، شبیه انسان درحال رکوع، لذا به این غار«اِشکَفتِ نمازی»گفته اند و ورودی آن نیزرو به قبله است). اِشکَفـتِ گاوی، کِرمونی ودرنهایت قلـّه کوه یا جنگل. دراین مسیـرازکوه،جایی به نام«چاه بَنگَرونی یا سَنگو»سه حلقه چاه با عمقی کمتراز 5 مترحفــرشده که آبی خنک برای رهـگذران وپرندگان دارد.

 ب- ازطـریق تنگ لای پـیر(یا تنگه­  خرنجان)،سـه پوزِ لای پیـر،اشکفت شوپَرَکی (خفاشی)، گَردنه­  دِنگِلَه پا،چهارسَنگویی، کـُچَـه های آغاجانی،جان مـَهَـدی ودرنهایت  قلـّه­ وجنگل  بالا.

پ- ازطریق جنوب کوه و روستای دولت آباد: تنگ زیلو، چَکِ زِندون، حَلقه یا درّه­ های لای پیر، تَنگِ زولی، دِرِی شی، گودِ سَلومی(سلامی)، چهارغاشی، پُلَویی، گودِ بُـزی، گردنه شاهسون، گودِمیشی، سنگوگچ و قـلّه.(حلقه یکی اززیبا ترین درّه های این کوه است).

ت- راهی که ازسمت شمال کوه یعنی از نوبندگان به بالای آن می رسد، گویا درسال 1350تعدادی ازکاوشگران دراین مسیربه دنبال یافتن معادن با ارزشی که درصنایع پیشـرفته امروزی کاربرد دارد بوده اند، امّا موفق به ادامه ­ی کار نشدند وهنوز نوشته هایی که نشانه­ آن افراد ونقشه های مورد نظربوده است بردرودیوارغاری درهمین مسیرحَکّ شده باقی است.

ث– راهی هم ازطرف شرق کوه درکنارجاده فسا به داراب درنزدیکی روستای مهـدی آبادبه بالای کوه منتهی می شود.این کوه درفصل زمستان برفگیروجذّاب است. به خاطروسعت این کوه که در بین روستاهای مهدی آباد درشرق خود و نوبندگان وجلیان ودهشیب درشمال شرق آن و میانده درجنوب و خورنگان درشمال غرب آن قرارگرفته است،مردم هریک از این روستاها، آن کوه را به نحوی متعلّق به منطقه­  خودمی دانند.          

«به نقل از:اسماعیل دیانت یکی از اهالی»       

         

 

آقای ابراهیم دیانت(هوشنگ)یکی ازاهالی می گوید:«مدتّی درتهران کارمی کردم، دوستی داشتم تهرانی بود،روزی ازمن پرسید شما بچـّه­  کجایی؟ گفتم فسایی ام. پرسیدکجای فسا گفتم روستای  خرنجان. پرسید کوه درز هم رفته ای؟ گفتم زیاد.گـفت چشمه های آب آنجا را هم بلد هستی؟چند نقطـه را نام بردم.گفت معلـوم می شود همه جای آن را نگشته ای وسپس نام بسیاری ازآن نقاط را ذکرکرد.پرسیـدم شما آنجا راچگونه  می شناسی؟ گفت من ازعشایرایل شــاهسون نی ریز هستم باخانواده وفامیل خودسالهادرآن کوه چادرنشین بودیم وگوسفندداشتیم.درسال1330ش بایکی ازطـوایف عرب درگیروناچاربه تَرک آنجا شدیم، بسیاری ازچشمه های کوه رامسدود کردیم وعـدّه ای ازفامیل ما به نیریز و استهبان ­ رفتندوماگوسفندان خودرافروخته  ­وبه تهـران آمدیم».           

به نقل از:ابراهیم دیانت یکی از اهالی                               

تی چِنگ: درشمـال کوه درز و درفاصله­  3 کیلومتری شرق روستا کوهی  به  نام «تی چـِنگ» قراردارد که  باارتفــاع 1450 متری ازسطح  دریا به  شکل شیری که برروی دستان خود خوابیده  باشد خودنمایی می کند. نمونه­ ی این برجستگی در شمال امام زاده اسماعیل فسا نیز دیده می شود. درسمت شرقی این قـلّه غاری بزرگ وزیباست که درفصول  بارندگی چشمه ای آبشارگونه دارد وجای  تفریحی  زیبایی است.بهاردراین منطقه  بسیاردیدنی و جذّاب است.

کَمَه  قرمز- غار دیگری بین کوه درز و تی چنگ بر روی تپـّه ای به نام کـَمــَه قـرمز با همین نام دیده می شود که  ده ستون زیبا در زیرسقف آن خودنمایی می کند. فاصله­  غارتاروستا 5 کیلومتراست.(کَمَه یا کَم به کناره گفته می شود مثل کَمِ طاقچه).یا اینکه کمریاپشت­ چیزی را­هم کَمَه می گویند.بهتراست ­گفته شودکمرقرمزکه همان پشت  قرمزباشد.

اشکفت کَلبی(غار):درفاصله­ 2000متری شرق خورنگان برتپـّه ای مشرف به روستا، غاری وجود دارد که به  اشکفت کلبی مشهور است. دهانه­ ی غار رو به  قبله و وسعتی نزدیک به ده مترمربع دارد، امّا ارتفاع سقف آن از 5/1 متر تجاوز نمی کند. (وجه تسمیّه این کوه به  درستی مشخص نیست، امّا عدّه ای  براین باورند که، چون این غار احاطه کامل برشیب  تپّه دارد، درگذشته سگ های  چوپانان  باتوجه  به فضای دید وسیع منطقه ازگوسفندان  محافظت می کردند. ازطرفی به  خاطرفراوانی گیاه و بوته زار دراین قسمت  ازتپّه، چوپانان گله های خـود را رهانموده  وازبابت گوسفنـدان خودآسوده  خیال بودند.عـدّه ای دیگر هم گویند درگذشته های دورشخصی به نام کربلایی علی(درلفظ محلّی کلبعلی)آنجا اُطراق  داشته است وبه همین سبب آن غاررا غارکلبعلی گویند. ودرروایتی دیگرشخصی به نام کربلایی محمّدرفیع(کَل مَعرَفی)که دراین مکان ساکن بوده است، به مردم گفته است روزی ازبالای این ­غاردیدم که زلزله ای  شدید رخ داد ودریک لحظه  متوجّه  شدم،تمام روستای خورنگان را گَرد­وغباری پوشاند وچون  به  محل روستا آمدم دیدم  روستا به تل خاکی تبدیل شده است وتنها کسانی که درمنازل نبودندجان سالم به در بُرده بودند. این واقعه مربوط به سال(1200 ه ش)می باشد.

کُهـکَدان- درتپـّه­ ی شمالی که امروزه محل قبرستان و قطعه­ ی شهدا درآن قرارگرفته است دهانه ای بود که مانند پلی زیرگذر، افراد می توانستند به آسانی اززیرآن عبورکنندکه امروزه دهانه­  آن مسدود وتنهاقسمتی ازآن باقیست  به این محل«کـُهکـَدان»گفته می شود.اهالی براین باوربودندکه گذشتن اززیر این سقف وذکرصلوات، کسانی که زیاد سرفه می کنند ،سُرفه  افراد برطرف  می شد.

هم چنین درتپّه  شرق روستا محلی بود که در باوراهالی، جای پای اسب مولاعلی (ع) که به آن قدمگاه می گفتند وزیارتگاه  مردمان  بود.تپّه­ ی کوچکی نیزدرپایین  شیب دامنه ­ شرق روستاست که به تـُل دامادی شهرت دارد. به قول پیشینیان  محلّی  بود که درگذشته، دامادها درروزِعروسیِ خود سواربراسب با اطرافیان  به  این  محل آمده وچون درقدیم حمام نبود دراین جا استحمام کرده، وپس ازچرخیدن اسب بردور این تپّه راهی منزل می شدند. دربین این همه تپـّه و دامنه های آن نام های  زیر بین مردم کاملًا آشنا و بر زبان است: تـُل آسیو(آسیاب) گویا جای آسیاب آبی درقدیم  بوده است. تل سنگری، تل دومادی(دامادی)،تل گـَبـری(بنا به قول اهالی قبل ازظـهوراسلام زردشتیان که به آنان گَبرگفته شده، درآنجا زندگی می کردند و ازگذشته تا کنون اهالی اشیایی سنگی چون هاون وظروف لعابی ازآن محل پیدا کرده اند. متأسّفانه براثربی توجهی بعضی ازکشاورزان،محل مذکورراجهت بدست آوردن مقدار زمینی بیشتر با وسایلی چون تراکتور و بلدوزر ویران واززیبایی ظاهری آن کاسته اند.اگردرآنجا کاوش هایی صورت گیرد احتمال پیدا شدن اشیایی نفیس واطلاعاتی ازدوران زندگی مردم درآن روشن می گردد. تل سیاه،تل حسن آباد، تل هاشمی، تل دوشایی، چهارتُلی، تابه سیای،که این  اتلال درجهات شمال و شرق وجنوب غربی روستا قراردارند.

حیات دیرین– سنگــواره ­ها:

دربخش ناهمـواری ها نامی ازتپّه­ ی تابه یا تاوه سیـــاهی(تَـواَه سِیای)به  میان آمد. این تپّه در2500متری شمال شـرق خـــــورنگان،تقـریباًروبروی قلعـه­ صــــــدرآباد(ازآثاردوران سلجوقی) ودرشرق رودخانه وکنـــــارجاده  اسفـالته  خورنگان  به  نوبندگان قراردارد.این جا محل انواع  فسیل­ها دروسعتی نزدیک  به4 کیلومترمربع است،دانشجویان  ودانش آموزان  برای  جمع آوری ­آنها وتحقیق وپژوهش  به این محل­ می آیند و بسیاری ازاین سنگ­ها را برای نمونه باخود به مدارس ­ومراکز علمی ودانشگاهی ­می برند.نمونه هایی ازاین سنگها درمحل مزبورعبارتند ­از: الف: مـرجان ها    Corales    شامل:

1- سیــرنگوپورا           Siringoporal2 - هـلیولـیتس          Helioltes  

ب - شکم پایان -    Gasfropoda   شامل   1 - ولوتا     Voluta

2- لیـمنـه  LIMNAE    3– تربلوم   Tere bllum4- پلاتی استوما  platy stoma

پ– دو کفه­ای­ها pelecypoda     شامل  ا – لـوفا    Lopha

2 - پـَکتِن   ectin   P      3 - اوسـترا   ostrea    4- وِنسو  Vensu

5 – الکتـرونیا Electronia   - این سنگواره شصت میلیون سال عمـردارد و هم اکنون  یک قطعه از آن در­آزمایشگاه مدرسه راهنمایی پســرانه خورنگان نگهداری می شود.

ت – خارپوستان  Echino    Der mala    شامل 1 – اورتوپسیس   Orthopsis

2- میکراستر- یا -همی آستر   Micraster  or  Hemiaster3- شیــزاستر  Shizaster

ث – میــکروفســیل   Foramina pera   شامل  1-نومولیت ها  Nummulites

2- اکویولین Acveolna          3- لیپـدو سکیلینا   Lepido Cyclina

این سنگها، سن ائوسن تا الیگوسن  را نشان می دهد.ومعادل تشکیلاتی درکوههای اطراف قم(استان قم)یا کمی­ مـُسن تر­از­آن هاهستند که متشکل ازخاک  رس،مارن قرمز،آهک­ های فـومـولیتـی و فسـیل دار وگل سفید و...هستند این مجموعــه به صـورت دگرشیب درزیر کــنگلومرای. با سن  میوپلیوسن  قرارمی گیرد که این کـنگلومـرا آخرین  رسوب دریای نـئـوتیس درایران است. انواع گوش ماهی­ها که  به شکل لاک  حفاظ ­حلزون می باشد ­در این منطقه وسایرنقاط خاک  روستاپیدامی شود.           

 «سیّد  هاشم  اشرف  منصوری  و مهندس  قدمی  استاد  دانشگاه»    

دشت: درسند­ سازمان  نقشه برداری کشوری سال 1367صفحه  39 آنجا که ازروستای خورنگان نام می برد (م–ع– ط)موقعیّت  وعوارض طبیعی آن را: به نام آبادی دشتی یاد شده و براساس  همین آمار، مساحت  زمین های  دشتی خورنگان را شامل زراعی و غیر زراعی و مسکونی 795 هکتار اعلام می داردکه ازاین مقدارزمین زراعی آبی و زیربنای مسکونی  و محدوده­ی  روستاومساحت  باغات  را نیز متذکّرمی گردد.تمام دشت خورنگان حاصلخیـز و از توانمندی های بالایی برخور دار است که خاک آن قابلیّت رشــــد همه گـونه گیاه سردسیری و گرمسیری را دارد. دربعضی نقاط خاک آن قدرچسبنده و محــکم است که  احساس می شودخاک پخته شده  وشکل  سفال به  خودگرفته است ودرجایی دیگربسیارشنی ونرم است. به خاطرهمین تنوّع خاک بوده است که درگذشته کوره های سفال پزی درکنارجــاده منتهی به نوبندگان وکوره های آجرپزی، ازمنابع  غنی  خاک مورد نیازبهره مند بوده وهست. امروزنیزشــاهد رونق  این فعالیّت می باشیم. رنگِ خاک درنقاط مختلفِ روستا نیز به دلیل تنـوّع و گـوناگونیِ دشتِ خورنگان است.

آب ­و هــوا: باتأثیرپذیری ازناحیه  بیابانی ونیمه  بیابانی وگرم وخشک میانه که برجنوب شرقی فارس حاکم است تغییردمای روستا تابستان با 45درجه بالای صفر­و­زمستان دودرجه زیر صفردرنوسان ست.همین  اختلاف دماباعث گردیده  تادرختان گرمسیری چون خرماومرکّبات درکناردرختان سردسیری،چون بادام، انجیر،پسته همزیستی خوبی باهم  داشته  باشند.

ابرهای باران زای زمستانه وبهاره  بیشترازجانب جنوب  غربی وغرب وحرکت باد از سمت جنوب غرب نوید بارندگی را می دهد.بیشترین  ماه های  بارندگی از نیمه  دوّم آذرتا نیمه اوّل اردیبهشت  ماه است میزان بارندگی سالانه بین 80 تا450میلی متر مُتغّیر­است.

ابرهای باران زای موسمی که با شروع بادهایی ازجنوب شرق ظاهر می گردند، نشانگر بارش های سیل آسایی است که دراواخر بهاروشروع  تابستان گاه خساراتی به همراه دارد به این باران دراصطلاح  محلّی «باران خـَـمیـنَه» گفته  می شود.بارش برف  درروستای  خورنگان  نیزدرسالهای متمادی  متـغیّربوده وبرای  نمونه درسال های1350و1353نسبت به دیگرسالها چشمگیرو میزان  بارش  برف تا 40سانتی متررسیده است.

منابع آب: آب شُرب  وکشاورزی  خورنگان درگذشته های دورازطریق  رودخانه­ ی شمال وغرب روستا که بطور نیم دایره­ای روستا را فراگرفته است تأمین  می شد.

رودخانه:رودخانه  فصلی وخشک درشمال  و غرب خورنگان که روزگاری به صورت  دایمی درجریان بوده است، ازجنوب کوه های استهبان  ودشتهای شمال  منطقه  ششده  وقره بلاغ(قادرآباد)سرچشمه  گرفته وآب باران را درمسیرمنطقه­ ی جلیان باافزوده شدن آب رودخانه ای که ازکوه های  تنگ مجــــــد،یا به  لفظ  محلی تنگ مج (ازیادگارهای میرزا مجــــدالدّین ازاجدادســادات که آن را به  دخترش بخشید)درشمال دشت  جلیان  جاری شده به نوبندگان وخورنگان ودرجنـوب  غرب خورنگان با رودخانه کنکان که ازشمال فسا جاری می شود یکی شده وآن گاه به روستای میانده رسیده و سپس وارد حوزه رودخانه  شورجهـرم گردیده، سپس به رودخـانه قره آغاج که ازکوه  چهل  چشمه  غربی  شیراز سرچشمه می گیرد، ملحق  و پس از عبور در دشت  قیـر وکارزین  به  رودخانه  بزرگ  مـُنـد می پیوندد. دراین مسیرچندین  شاخه  دیگر به آن  اضافه و راهی  استان بوشـهر و از میان شهــــــرهای  بُردخون  و زیارت  به  خلیج  فارس  متّصل  می گردد. این رودخانه  تاسال 1300ش به  صورت  دایمی  جریان داشت  وانواع  ماهی  وخرچنگ ودیگر­آبزیان درآن زندگی می کردند. امّاکم کم رو به  نقصان گذاشته، تااینکه درسال1322 ش به­ کلی خشک گردیدد.درحال حاضرفقط  درفصول پر باران جریان می یابد و آب آن منشأ برکت درمنطقه می باشد. این رودخانه درزبان مردم  قدیم  خورنگان  به  بِن «ben » شهرت داشته است. ازاین رودخانه  به  نام رودخانه­   جعفــــــری  نیز یادشده است و میرزاحسن  فسایی ازآن به رودخانه­  «نهـــــرحسن» یادکرده است. ازآن  جهت که درملک اجدادی خودش درشیبکوه، نوبندگان، خورنگان ومیانده و نصیرآباد جریان داشته است.                                   

 «فارسنامه  ناصری  حسینی  میرزا حسن  فسایی، ص 235»                                

بنابرگفته­  اهالی این رودخانه درسال های1311 و1320 طغیان  وخساراتی ببارآورده است وهمانطـورکه مردم مااستحضــاردارند،درآبان 1365نیزسیل فرا گیر جنـوب کشوراین رودخانه  خودی نشان داد وخسارات  مالی وجانی ببارآورد.و پل­های مسیرخود راشکست و باقی مانده  رشته  قنوات  قدیمی وکوره های آجرپزی را ویران  نمود.

برای ­رسانیدن آب ازرودخانه به زمین­های کشاورزی، ازطریق ایجـادجوی هایی در کناره رودخانه، استفاده می شد.که هنوزآثار این جویهای قدیمی درکناره تپـّه های شـرقی  برجاست.چون بیشترجوی ها درامتداد طولی رود و کناره­  تپـّه های سخت قرار داشت ناچاربودند آن را محکم بسازند تا از­هــدررفتن آب  جلوگیری شود. لذا مخلوطی ازخاکستر و سرگین اسب وخاک  رُس یا شِن  بادی ومقداری سفیده  تخـم مرغ را آماده و به این طریق مـادّه ای محکم به نام«ســــاروج »می ساختند، خاکستروسرگین اسب را درهم نموده  وسپس  می پختند، تا به صورت  مخلوطی  نرم درآید. سپس آن را درآفتاب خشک  وبه شکل  قالب هایی در آورده.دوباره آن را کوبیده  وخاک رس  یا  شن  بادی به آن افزوده  وحلّ کرده. آنگاه  سفیده­   تخم مرغ را برآن افزوده ومخلوطی  نرم  چون سیمان  امروزی  تهیّه می شد، وآن­را بین سنگ و یا هرمادّه  دیگرقرارمی دادند ودراستحکام جوی، پل، کُروم یا کورّو از آن  استفاده می شد.

رودخــانه  حسن آباد:درجنوب شرق خورنگان در شیب دامنه و تپّه ها رودخـــانه ­ی نه چندان طولانی،به صورت فصلی وجـود دارد، که آب باران را از دامنه به زمین های کشاورزی ­جنـوب روستا می رساند ودر ادامه  سرریز­آن  هم  به  رودخانه­ی شمالی روستای  میـانده  می رسد. چون این رودخانه درمحل  قدیمی و اولـّیه(خرنجان)یعنی حسن آباد واقع می باشد، به  همین  نام  مشهوراست.

بسیاری ازاهالی نیزدرمنازل  خود اقدام  به  حفر چاه آبی نموده  وبا گذاشتن  چـرخ چاه که ازجنس چوب ساخته می شد با طناب ویک دَلو یا دول ازچاه آب می کشیدند، عمق این چاه ها بستگی به سطح آب زیرزمینی آن جا داشت. امّا باخشک شدن  رودخانه، کشاورزان ناچارشـــــدند آب را از سرچشمــــه که گاهی بسیاردوربود  به  روستا برسانند، که کاری  بسیارمشکل بود. به  طوری که یک رشته قنات می بایست ازچندین روستا بگذرد، تاآب به سرمنزل اصلی  برسد.سطحِ آبِ زیرزمین درحال حرکت  ازمنشاء تاآخرین  نقطه که  باید برسطح  زمین جاری شود کاری بسیار سنجیده  و ظریفی بود که اهل فن درآن بسیاردقّت نموده تا از هدررفتن آب درمسیریاویران شدن  قنوات در بین  راه به خاطرانباشته  شدن  حجم آب و فرو ریختن  دهــانه  چاه ها جلوگیری شود. این کارپرزحمت  افرادی با ایمان ونان  حلال خور به  نام«مُـقَـنـّی»انجام  می دادند.

مردم ما­ هنوزمدیون کاروتلاش آنان بوده وهستند. با هرصـدای ضــــربه ای که ازکِنِر و تیشه­ ی آنان شنیده می شد ذکر یارحمن ویارحیم  همخوانی می شد.درجاهایی  اززمین درحال حفرقنات یاچاه  به  لایه های سخت  برخوردمی شد که  ساعتهاوقت وکارِپرتوان را می طلبید. این سنگ های سخت  به  نام «کَرَشک»یا سنگ  جوش که همان کنگـلومرا (یعنی  مخلوطی از سنگ درشت، قلوه  سنگ،ریگ، ماسه  وسنگ بودندکه عمـر12میلیون  ساله  دارند و رسوب  چین  خورده­ ی  دوران  سوم  زمین  شناسی است). ابزارکاراستادان  این  فن  ظریف و طاقت فرسا، عبارت  بود از،چرخ چـــاه ،کنر،تیشه، بیلچـه، دلـو، بند ولباس  مخصوص. برای  این کار ابتدا شیبِ  لازم  جهت  حرکتِ آب در زیرِزمین­  وکمترین  فاصـله­ را برروی ­زمین درنظر گرفته،سپس­ درفاصله های­ معـیّن  اقدام  به  کندن  دهانه­ ی  چاه یاقنـــــــات نموده  تا  به  نقطه ای  که اثرِ تَریِ آب یا نَمِ آب معلوم می شد، می رسیدند.فاصله­  دهانه­  یک چاه تا چاه بعدی را که به قنات معروف بود، به اندازه­  21 بغـلِ بازِ فردی بود درحالت نشسته که دو­دست خود راازطـرفین کاملاً باز نموده و روی زمین قرار دهد.

به این اندازه­  معین شده یا بغلِ باز«زیــج»می گفتند که هر زیج یا زیگ مساوی با یک متروسه چارک (١/٧٥ بود. امّااینکه چگونه  دهانه­ ی  زیرزمینی وآب به یکدیگروصل شود ومسـیر به  انحراف  نرود، نیزکاری بسیاردقیق  و سنجیده بود وازعهده ­اهلِ فن آن برمی آمد. ریسمانی راکه سنگی کوچک  به  یک سرآن بسته می شد و مانند شاقـــول عمل می کرد با ظرفی درون پُشتَه(مسیر بین دوحلقه چـاه)قرارمی دادند.باتکّه چوبی که ­به طورافقی روی ظرفی گذاشته ­می شد، طرف دیگرنخ راجلوچشم گرفته وچشم دیگررا می بستند و مسیر رفتن را با علامتی مشخص وبه  دقت تَراز می نمودند تا از انحراف  مسیرجلوگیری شود.(شبیه کاری که امروزه  مهندسین  راه سازی  با دوربین  انجام دهند). همچنین در پشتِ سَــرِ معمار(مـُـقَــنِّی)چراغ  یا شمعی قرارمی گرفت که  سایه­  مقنّی کاملاً روبروی خودش یعنی جایی کـه کِنر زده می شد افتاده  و درست  همان  نقطــه را می کندند وجلو می رفتند تا اندازه­ی 21 بغل باز یا 21 « زیج » یا( زیگ، زیق  به  معنای  ریسمان تراز وجدول  و ­یقه­ ی  پیراهن) دقیق کنده شود وبه  مرکزچاه  بعدی که  از قبل کَنده شده  بود برسند. امّا اگرمسیرزیرزمینی دررسیدن  به  چاه   بعد، منحراف می شد، شخصی از بالای  چاه  درهمـان مسیر،چند ضربه  با کنر برزمین  می زد تا مقنّی درداخل  چاه متوجّه  شود  که  باید مسیرش را عوض کند.گاهی در مسیرِپیداکردن دهـــانه ِ چاهِ  بعدی  براثرریزش  خاک  درون  مسیر(یا به  قـولی لَنَـــــده کردن خاک چاه)ناچاربودند مسیررا تغییر دهند یا دور بزنندکه  به این کـار«نـو اَنـدَر طافِـیات» گویند. یعنی رفتن مسیـری جـدید در ادامه­ی آنچه  خراب شده است. از همّه مهّم­تر شیب دقیقی بودکه ازمنبع یا سرچشـمه­  اولـّیه تا آخــــــرین نقطـه که آب روی زمین جـاری می گردید، که باتـوجـّه به طـول مسیروده ها چاه یا قنات ایجاد شده، باید بسیارماهرانه صورت گیرد. شروع کاردالان زیرزمینی یا جوی آب درطول مسیر قنات بایست از آن نقطه صورت بگیرد که آب روی زمین جاری می شود.(یعنی از مَظهَر یا مَشرب قِنات یا دَم قنات) تا به سرچشمه  اصلی رسیده و کار به اِتمام رسد. بسیار اتّفـاق می افتاد که درحین کار براثرِ نرمیِ بیش ازحدّخاک، سقفِ  چاه  فرو بریزد،که ناچارباید چند متربالاترازحدّ ­مشخص شده را«کـــار»بگیرند­که خود این عمل را «سرطاق» می گفتند. امّا قنواتی نیز با دوطبقه درجاهایی که بایدازدوسرچشمه آب را جاری کرد، ایجاد می شد که در منطقه­  ماچنین قناتهایی وجود نداشته است. گاهی براثر بارندگی یا سرازیرشدن آب ازدهانه­ ی  چاه به درون،گل ولای  وارد چاه می شد، ودهانه چاه یا مسدود ویا منجر به  فروریختن  سقف  درونی مسیرآب  درپُشتَــه (جوی  درون  چاه) قنات  می گردید که  ناچار بودند آن را لایروبی کنند.

 «بزرگ­  جهانگیری  نوبندگانی، وحاج  احمد خالقی ­وحاج عزیزاله  ­ایمانی از اهالی  ­خورنگان»

        همان طورکه بسیاری ازمردم مامی دانند و با چشم خود بسیاری از این رشته های قنوات را دیده وازآب آن استفاده کرده وخاطـرات  شیرینی  ازآن روزها دراذهان دارند، چندین  رشته  قنات ازمیانه  و کناره­  خورنگان می گذشت که عبارت بودند:

 رشتــه قنـات قاسم آباد- که از محلـّه­ ی بالا و درست از وسط صحن امامزاده شاه الدّین واز کنارجادّه­ ی روستـــای میانده به زمین های قلعـــه­ ی قاسم آباد در شمال میـانده می رسید .عمق این رشته درمحل عبورش از روستابا کمترین ارتفاع که دربعضی منـازل به پنج یا شش متر­می رسید.آب این رشته قنات بسیارروشن وزلال بود.دهانه­ی خروجی این رشته قنات، معروف به«مَشرَؤءِ قاسم آباد»( مَشـرَب) یا « دَم قِنات قاسم آباد» درزمین مشهور به«سوخته زار»هنوز برجاست و زمانی نه چندان دور از زیبا ترین جاهای تفریحی روستا بود. این رشته قنات رامرحوم میرزاابوالقاسم ازسادات آل منصوروپدر بزرگ فامیل سادات قاسم زاده زاهدشهرامروزی بناکرده است.

 قنــات مَلِک آباد- این رشته قنات توسط عباس خان بازیاری زاهدانی احداث شدکه از زمین های دِه شیب سرچشمه گرفته و با عبور ازقسمت  تقریباً غربی خورنگان همان جایی که امروزه حمام قدیمی محلـّه­ی  بالا قرار دارد به طرف جنوب روستا حرکت و با گذشتن از بسیاری ازمنازل مسکونی و باغچه ها به سوی قلعه­ ی ملـک آباد می رفت. عمق این رشته ازسایررشته قناتها بیشتر ودرعمیـق ترین جا تا20متر می رسید.

       رشته قنـات دَؤدآباد- (داوودآباد، میرزا داوود ازمالکین منطقه وازسادات دشتکی منصوری و مجری این رشته قنات بود)که این رشته قنات ازشرق نوبندگان شروع و با رسیدن به شرق خورنگان مسیر روستای نصیـرآباد را طی نموده و به آن جا می رسید.

        رشته قنـات قَضـرآباد- این رشته قنات ازشمال شرق روستا وارد وازشرق خورنگان و کناره­ی تپّه به زمین های جنوب خورنگان می رسید.این رشته ازقدیمی ترین قناتهاست.گفته می شود قَضرآباد که هم اکنون زمین ها وآثاری ازحوضچه­ی بزرگ آب آن که ازجنس سنگ باقیست، روزگاری محلّی آباد وشایدروستایی بوده باشد واین منطقه درجنوب شرقی خورنگان در نزدیکی کوه درز واقع می باشد. وآثاررشته قناتی با همین نام هنوزبرجاست.

        رشته قنـات علی آباد- این رشته قنات اززمین های بالاسر قلعه ­ی صـدرآباد به طرف خورنگان می آمد وازغرب روستا کنارپُل رودخانه(ابتدای جاده فدشکــویه)به طرف جنوب خـورنگان روانه می گشت و درهمین قسمت جوی آبی هم مشهور به جوی علی آبادی بود که جوی وپُل آن هنوزباقی مانده است.

        رشته قنات صادق آباد- این رشته قنات ازشمال شرق وارد زمین های خورنگان شده ودر همان ابتدای ورودی کناره­ی رودخانه به سطح زمین رسیده و به صورت جوی پس ازگذشتن ازکوروم یا کورّو که درعرض رودخانه ساخته شده بود جاری می شد.این رشته قنات به همّت مرحوم میرزا محمّد صادق کشمیری ازمالکین روستااحداث گردید.

        رشته قنات احمـد آباد - این قنات هم مانند قنات صادق آباد از شمال شرقی خورنگان وارد زمین های روستاشده ودرابتدای ورود ازکناررودخانه و با گُذَر از کوروم درعرض رود خانه به زمینهای کشاورزی خورنگان می رسید. این قنات توسط سیّداحمدمُهذّب مالکِ وقت احداث گردید که باقی مانده آثارش درغرب روستا وحوالی رودخانه هنوزمانده است. ورشته قنات­هایی هم که به نام رشته قنات­های میانده و نیگی مـشهور است آثار­آنها هنوزخونمایی می کند. رشته قنات میانده تا سال 1365 جاری بود. دلیل نامیده شدن آن به قنات نَیگی گویا به خاطر وجود بوته های نی در مسیرآب و داخل این رشته قنات بوده است.

رشته قنات موسـوم به خــرنجان- این رشته قنات هم مانند دو رشته قبلی ازهمان مسیرشمال شرقی وارد زمین های کشاورزی خورنگان می شد.درواقع ازمیان هشت رشته قنات یاد­شده، سه رشته ­ی آن متعلّق به مالکین یا کشاورزان منطقه­ ی خورنگان و پنج رشته دیگر، پس از گذشتن اززیرزمین های کشاورزی روستا به روستاهای میانده وزاهد شهرو نصیرآباد می رسید. دربیشترمنـــــازل برروی آن رشتـه قنــات ها باچرخ و دَلـو،آب بالا می کشیدند. یادمان هست که گاهی دَلو یا دول از نیمـــــه­ ی چاه جدا و به داخل چاه می افتاد و آب آن را با خود می برد.چاهی که با آب خودِماهی های زیبارا نیزبرای مابه همـراه می آورد. گاهی مسیرِ قناتها براثرریزش خاکِ سقفِ خودمسدود ،که ناچاراقدام به پاکسازی مسیرمی نمودند.لایــروبی«نــِـرو». دهانه ­ی خروجی آب ازآخرین دهانه ­ی چاه که تقـریباً هم سطح زمین بود به «دَم قِنات» معروف بود،که هنوز نمونه­ ی آن به نام دم قنات قاسم آباد درجنوب روستا با جوی آن که دارای عمق نیزبود مشاهده می شود. رشته قناتهای بسیاری نیزکه چاهِ آنان پرازخاک گردیده نیزدرنقاط مختلف روستاهنوز مشاهده می شود. آخرین رشته قنات ها درجریان سیل ویرانگر آبان ماه 1365ش که به طورکلی استان های جنوبی کشور رافرا گرفت ومدّت ده روزهمراه با بارندگی شدیدشروع گــردید،برای همیشه ازکارافتادند وحتّی برخی ازمنازلی که رشته قنات ها ازداخل حیاط آنها می گذشتند نیزآسیب دیدند.

جوی یا جــوغ- علاوه برآبِ قنات ها درروستا چندجوی آب نیزکه آبِ آن قبل از رسیدن به روستا ازقنات های بالا دست برزمین جاری می شدند منظره ­ی زیبایی به روستا داده بودند که هم آب آن ها وهم طراوت وسرسبزی وانواع گیاهان خصوصاً گیاه خوشبوی پـونه «پادنه محلی»و سبزیِ بَیکو، گیاه شیرین بیان «مَحک» وهم اینکه محل آبشخــــــور گلّه گاو و گوسفند وجای شستن لباس و استحمام وشنای مردم درفصل تابستان بود.جوی دائماً لایروبی می شدند تاازعلف های مسیرراه آب پاک گردند.به این عمل اصطلاحاً«کارِجوغ» می گفتند که با بیل صورت می گرفت.آب این جوی ها نیز به صـــورت دوره وشبانه روزی بین صاحبان زمین کشاورزی تقسیم وسهمیه بندی می گردیدد.دراین جوی ها انواع موجودات آبزی،چون خرچنگ، ماهی، قورباغه، مارماهی، مارآبی، زندگی می کردند.

 مهمّ ترین این جـوی ها عبارت بودند از: جوی علی آبادی که از قنات علی آباد سرچشمه گرفته که آثار آن هنوز در کنار رود خانه ودرجاده منتهی به روستای کنکان،باقی است. این جویِ پُرآب ازکناررودخانه،مسیرخود رابه طرف داخل روستا تغییر داده وازمیان باغچه موسوم به حاج غلامرضا جمالی(همین جایی که امروزه منازل عشایرمحل بالاست) باچرخشی دیگربه طرف جنوب روستاودرکنارجاده روستای میانده وباغچه حاج علی عباسزاده به زمین های کشاورزی می رسید. درطول مسیراین جوی باایجادحوضـچـه هایی دروسط جوی که به آن قُمپ یا غُمپ می گفتند، محلّی برای شنا وآبتنی ایجاد شده بودکه درفصل تابستان برای بچّه های روستا تفریح مناسبی بود.درحاشیه­ ی این جوی انواع گیاهان خصوصاً پونه وحشی یا نعنامی رویید که در بین شاخ وبرگ آن ها پرندگان کوچکی چون چلچله یا تیسک لانه ساخته بودند. به این جوی آب،جویِ نَـرگِزار یا نَهرِگُـــذَر یا نرگسزار هم گفته می شد که به عقیده­ی بعضی از اهالی، این محلّ روزگاری محلّ کاشت یارویش گل نرگس بوده است.

جوی های دیگرجاری درروستا عبات بودند از: جوی قاسم آباد درجنوب روستا،جوی سفید دردامنه­ ی شرق روستا، جوی پل حمام درمحل بالای روستا، جوی مهذوبی(مهذبی، منسوب به سرهنگ مهــذّب مالک وقت روستا).جوی آقایی(برادران آقایی) که آب ِاین جوی ازتلمبه ایشان تامین وازقسمت پایین روستامی گذشت، جــوی ملک آباد(از رشته قنات ملک آباد به طرف میانده می رفت،جوی پشت گَردَنَه(در شمال روستاحدّ فاصل تپّه هاو زمین های روستا،­ این جوی ها­ یا دارای پل چوبی یا سنگچین بود یاآنکه درمحلّ گذراهالی بسیاروسیع و کم عمق بودند،که دراصطلاح محـــــلّی به آن گُـــــدار(محل گُــذَر)گفتـه می شد.هرگاه به ناچـارمی خواستند آب را از محل غیرهم سطحی عبور دهند، جوی را از بالا به پایین شیب می دادند (مانندآبشار) و ازساروج وسنگ وخاک فشرده یا دراین اواخر باسیمان و سنگ می ساختند وبه آن«نـاگ» می گفتند. به محل گذرچارپایان ازجوی آبی که از وسط جـاده می گذشت ودارای عمق کم وعرض زیادی بود« پَـهنـَواَه» به معنای پهن آب گفته می شد «پهن آبَه».هرچند به مَصبّ ودَم قنات ومحلّ بیرون آمدن آب از رشته قنات هم پهنــــواه(پهنابه)می گفتند. پهنابه قاسم آبادهنوزبرسرزبان هاست.

       کُـروم یا کـورّو (کورآب)یا کُلوپه (نَروَلاس)- ازجمله راههای انتقال آب ازعرض رودخانه یا محلّ تلاقی دو جوی آب، ایجاد کروم بود.چون آب در زیرزمین خزیده وسپس درجای مورد نظرظاهرشود کوراب نامیده می شود،که دردوطرف عرض رودخانه چاهی افزون بر دو مترپایین تربه صـورت دالان زیرزمینی درزیرِرودخانه سـاخته می شد که آب ازیک طرف به چاه ورودی داخل و پس از گذشتن از مسیردالان زیر زمینی عرض رودخانه که بسیارمحکم وازسنگ وساروج ساخته وباتوجّه به طول این مسیرچند هواکش با ارتفاع لازم جهت لایروبی یا راحتی حرکت آب ازمسیریا دالان(به چاهک های بین دو دهانه اصلی «نافَــک» می گفتند،آب ازچاه دیگربالا آمده ودرجوی آن طرف رودخــــانه مسیـررا پی می گرفت تا به سرمنزل خود برسد. به چـاهی که آب درآن داخل می شد «کـورویِ نـر» وبه چـاهی که آب ازآن بالا می آمد «کـورویِ مادّه یا لاس» گفته می شد. مصالح بکاررفته شده دراین مسیربایدبسیارمحکم باشد،تاآب رودخانه خصوصاً درفصل باران وایجادسیل آن را ویران نسازد. که همانطورکه قبلاً گفته شد، این مسیرازسنگ وساروج ساخته می شد. دونمونه ازاین کروم ها هم اکنون درشمال روستا دروسط رودخانه ویکی درجنوب روستا وجوددارد،که درجریان سیل سال 1365 نیز مقاومت نموده اند.درشکل زیر نمونه­ ی آن را مشاهده می نمایید.

  گَـوچاه- (به فتح گ و سکون واو): نمونه­ ی دیگری ازچاه های روستاکه بیشتربرای آبیاری باغ وباغچه ها ازآن استفاده می شد،حفرچاه هایی دهان گشادوچهارگوش بود که برای این کار از دو رأس گاو ویک دَلوبزرگ و بَندِ بلند وچرخ چاه مخصوص استفاده وبه این طریق  ازچاه آب بالا کشیده می شد. به  این  نمونه  چاه ها دراصطلاح  محلی«گَوچاه »که همان استفاده  ازگاو وچاه باشد یا اینکه به خاطر بزرگی  چاه آن را گوچاه می گفتند(مثل گاو صندوق  که  به  صندوق  بزرگ اطلاق می شود). دو طرف چاه را دو دیواره­  محکم و به طول دومتراز جنس سنگ و ساروج می ساختند وچوب و قرقره ای برآن دو دیواره  نصب  و بند بلندی که یک طرف آن به  دَلو­درون چاه  و طرف دیگرآن بر چوبی مخصـوص  که برگردن دوگاومتصل بود محکم می کردند. وگاوها درسطحی شیب دار­دررفت و آمدبودند. گاوها دراصل همان حرکت دست های آبکش ازچاه راداشتند وآب ها رادرحوضچه  بزرگ که­درکنــــــــارهمان چاه  ساخته بودند خالی کرده وپس ازپرشدن  حوضچـــــه،آن را به  باغ  هدایت می کردند.بارها شنیدیم که کشاورزوباغبان خسته ازکارباخودزمزمه می کرد:           

                        خـــداوندا بده  بارون رحمت   که آب از چاه کشیدن داره زحمت

سُــوآرَه- برای رسانیدن آب به زمین بالاتر ازسطح آب جاری ناچارمی شدند آن قدرخاک تهیّه کنند و آن راتسطیح  نمایند تا جوی آبی  بر بالای آن خاک درست شود وآب بتـــواند به زمین مورد نظربرسد به  این  نمونه  جوی  در اصطلاح«ســُوآره» سَـوارَه  گفتــــه می شد .(شاید به این معناباشد که آب برای رسیدن به زمین مورد نظر به صورت سواره باید گذرکند). این کارهنوز درصورت  ضرورت مرسوم است.

 درحالِ حاضرآب آشامیدنی وکشاورزی مردم ازطریق بکارگیری موتورپمپ وتلمبه انجام می گیرد. نزدیک به 40 دستگاه موتور پمپ وتلمبه درنقاط مختلف روستا با نیروی برق مشغول بکارند. تا قبل ازسال 1361 تلمبه های دیزلی با قدرت متفاوت با گازوییل بکارگرفته می شد، که تعــدادی ازآنان درعمق  زمین  واز طریق  تونلی طولانی آب راازچاه با تلمبه بالا می آوردند. آب روستای خورنگان ازسالم ترین آب های منطقه ­ی شیبکوه و نوبندگان می باشد، که حتّی مردم روستاهای اطراف برای آشامیدن ومصـرف روزانه ازاین آب بهـره می برند.متأسّفــانه براثرخشک سالی اخیر(سالهای1385-86-87-88) آب بیشترچاه ها در روستا رو به نقصان گذاشته و مردم ناچارشدند تااز شبـــکه ­ی آبی که از منطقـه­   ششده و ازمسیرنوبندگان وخورنگان به زاهـدشهرمی رسد، استفاده نمایند. درحال حاضرآب آشامیدنی روستا ازاین منبع است.

     پوشش  گیــاهی- به خاطرتنوّع آب وهــوا و جنس خاک، پوشش گیاهی متنوّعی دردشت و مناطق کوهپایه ­ای  روستادیده می شود. درکوه دِرز ودامـــنه  وتپّــه های اطراف  رویش  گیاهان  ودرختچه هایی  چون،آزارچوب،آویشن(اَوشَن  پهن و اَوشَن باریک)،آنغوزه، انجیر کوهی، اِدخل  یا اِتخل (گیـــاهی دارویی)، اسپند،اسفنـــد(نَوَند)بابونه گاوی و بابونه طبی، بارهَنگ، بادآورد(بندواش،چاپِر،چمن افریقایی)، بادام کــوهی( اَلوک)، بِنَه(که ازخانواده ­ی پسته  دارای  دانه  تُرد وشکننده وترش مزه و درختچـــه ای بابرگ های کوچک اطلسی است). نوع دیگری به نام کُل خُنگ (ازخـــانواده­ی پسته وبادام کــــوهی، ریزتر وترد وترش مزه تر است).شیره ای نیز به نام گُنجه  ازچوب  درختان  کوهی  به  دست می آید که خاصیت  دارویی دارد. بنفشه، بَنگَرون، بَنگ(بنگو، ونگو-(گیاهی دارویی که خوردن دانه­ ی آن باعث  اختلالات  روانی و خنده یا گریه می شود، اسم  فارسی آن تاتوره است ونوع  دیگری کوتاه ساقه با پیله  وگل  زرد به زردان  خشن یا زردان­ متوّرم­ مشهورست). بَیکو، نوعی سبزی خوراکی که طعم تلخی داردودرکنارجوی آب می روید. بوکو خوراکی، بوربورو (علف خاری خشک)، بوخیزگیاهی دارویی وخوراکی که با تخم مرغ  پخته  می شود. گیاه  بوخیز باعطرومزه نعناکه  در دامنه های روستا فراوان می روید. بُـرَّه(که علف رودخانه ای با ساقه ای محکم وبرگ هایی تیز وبُرّنده است). پابِجِشکو(بانواِکلیل کوهی)که جهت شفاف نمودن پوست صورت کاربرد دارد. پنبه گــاوی،­ گاوپنبه،یا گَندَکَنَف، وگیاهان منطقه  استپی  بیابانی وپای  بیابانی  با مراتع فقیر با بوته زارهای  خوراکی و دارویی چون: گیاه دارویی  پرسیاه  وشان، پونه کوهی یا پادنه،پیروک، تُرشَک، پیچ پیچو(پیچک)، تُـلّو(پیازچه نوعی گل باهمین نام و خوراکی). تولَه و طَبَق توله (پنیرک صحرایی، یا کوکارخوراکی). تَلخَه گندم (شَلمَک، ثَرغول،گندمکو). علف  تُربیزه  گاوی(تُرُبُ گاو،خَردَل سیاه ،مَنداب).جینگ جینگو یا ِانجوار(کورَک) یا جِغجِغَه، که ریشه­  جوشانیده­  آن برای درمان اسهال شدید مفیـــد است.جو دِرّو(علفی باساقه های نازک ولی محکم).جاشیر، جوترش،جوخار، جودیوانه(زن جیلو یا جوزنگوله یا جودیوانه، یولاف وحشی، زنجیره).چیشَکو (علفی که آب کمی می طلبد درزمستان خشک ودرتابستان سبز است). چمن، چِلال(اسپرِگ)درختچه ای مقاوم در دامنه وکوه، چوبک(اُشنان یا اُشلُنگ دارای برگ ریز وزرد رنگ واستوانه ای است که حالت گوشتی دارد وپس ازچیدن برگ ها وخشک کردن آن را کوبیده  ودرشستن البسه ازآن  استفاده  می شد)، چَربَکو(علف چسبنده وچَرب). حَنظَل(هنــدوانه  ابوجَهـــــــل  بسیارتلخ  ودارویی است).خاربِلِک(باساقه  ســـوزنی  وقابل  سوخت  برای  استفاده  درصحرا ومنازل) ،خارسیاه(جوانه­ی آن  خوراکی است)خاکشی،خارکُروز، خارکولورو(که اهالی خورنگان به آن «کَلَــه رو» می گویند) که گلی زیبادارد باخارهای بلند که دانه سبز آن خوراکی است. نوع دیگروکوچکتر آن«خار ابوقلیــــلون» نامیده می شود)، خارشتر،که عرق آن برای دردکلیّه مفید است.

خارخِسک یاخارزرد یا سِبـزَه(نوعی سبزی که جوانه تازه  وسبزش  پخته  می شودو خوراکی است این سبزی  بعداز مدّتی  به  خارزرد تبدیل می شود امّا ساقه آن خوراکی است.به آن گل کافسه،درابا، بوشی، بی جِنــــدَک، کاجیـره و گزنه هم می گویند).خنــدالو. دریم (دِرمَنَـه)نام فارسی آن «شیح» است. تلخ مزه که جوشانده آن برای دفع انگل های روده مفید و ضدعفونی کننده است.دُم اسبو،دُم اَسبی،(علفی با ساقه ای ترد وشکننده). دِلبوث (تیرکلاغو،تیغ کلاغ).دُنبَـل.قارچ صحرایی.دُل(نوعی قارچ ریزکه به زورِزمین معروف است).نوعی قارچ سمّی که به آن هِکال سگی می گویند). رابه تُربَک (عنب ثعلب، تاج ریز سیاه، سگ انگور یاانگور روباه). رازیانه و زنیان که بیشتر درباغ کاشته می شود. سیاه  دانه.سیرموک وسیــرمـوک گاوی(با برگهای پهن وکشیده  مانند پیاز ورنگ تیره). سَـرزردو( گیاهی باگلهای زرد که جوشانده آن در درمان معده موثراست). سُنبل. سربنفشه دارویی. سفیدخار یا رولَنگ. سَلمَه(اسفناج وحشی و خوراکی). شیرشیرک(فَرفیون  شمّاتَه  وپیلوس)که علفی چسبنده با شیره­ی سفید رنگ است. شبدر. شاتره. شوید(شِبِد). شقایق (گل چیش دردو)که  به  خاطر رنگ سرخ آن  نگاه  کردن مستقیم به آن چشم را ناراحت کند لذا به گل چشم دردو مشهـور است. یک نوع آن گلی کـوچک تر دارد که «دوبیوم» نام واقعی آنست و نوع دیگرش که گل کوچک و صورتی رنگ دارد«شقایق آرگمون یا خاردار» نامیده می شود ).گل  کرباسو(ازخانواده  بابونه گاوی).کلیلک  بیلَکو.

گیاهان  منطقه­ ی استپی ازقبیل، کَرزَک، کَنگَـر، کوپ کوپو دختررئیسو(خوراکی)کاهو تلخ ،کَـرکَـرو(علف کنار رودخانه ها باچوب وساقه­  بلند وصاف با گلی پنبه ای فشرده وخاکی رنگ). کیموک(سیلن شب­-خوراکی).کَنَه تون(کنتان روغنی)،کنگر(گیاهی با برگ های خاردارکه دربهار سبزمی شودوخوراکی است).گل تاج خروس«عبهر»، با گل سرخ رنگ واسفنجی فشرده).گَـوَن(کتیـرا،یا اُزّو).خـارِگونه.گُل شب بـو.گـوش بَـرّه(خوراکی ودونوع است یکی برگ پهن ودیگری برگ نازک دارد). لُپ ُلـپوگلِ سرخ،بوخیزکه پخته اش خوراکیست.

گاوزبان،گل ختمی(بارنگی ارغوانی وسفید،گیاهی دارویی ست که به آن«خیــرو هندی» گویند)، گندم دیوانه یا علف پشمکی. لنبون، لمبون، لنبان(نوعی علف مقاوم با برگ های بلندکه کنار­رودخانه سبزمی شود).قُدّومَه. قُلفَه یا قرفه یا پرپین نوعی سبزی خوراکی بیابانی است.مَحک(شیرین بیان جوشانده­  ریشه­ ی آن دارویی است).مـَروَک«یاگیاه بومادران» دانه رسیده آن برای نرم شدن سینه وگلو استفاده می شود. ودربین اهالی مشهور­است که تکان دادن بوته­سبزآن که دارای گل سفید می باشد باعث دورشدن پشه ازخانه ومحل زندگی می شود لذا به آن گل پشه پَران هم گفته می شود). مرزَه، هندونه گُـرگو، هندوانه­ ی گرگ «لَگَجی،انبـربو»،که از آن در تهیّه نوعی ترشی استفاده می شود ومیوه آن به اندازه­ ی انگشت شست دست است ودر وقت رسیدن میوه آن مانند انجیـرشکافته می شود وساقه ­ی آن خـاردار وبرگ پُرزدارخاکی رنگ دارد). وگیاه روغنی کنتـان به وفـور­درمناطق صحرایی روستا می روید.

انواع گلهای وحشی و صحرایی وعلف های بهاره و زمستانه، چون کُشَک یا گُلَک(گل جالیز یا انگل جالیز؛گل فراموشم مکن یاچشم خرمنی). نرگس صحرایی ،گل خیارزه، هاپولوک(علف گلداری باگلهای بادکنکی وبنفش رنگ وریشه ای توپی است که وسیله ای برای بازی بچه هادرگذشته های نه چندان دوربود). علف اسبو(سوروف)، علف نیلک یا نیلَکو، جَسَّه، علفِ دم روباه، قابَک(احمدمورّو)، ماشَکو، ماش لوبیا«ویسیای صحرایی، خُل ماش، ماشک صحرایی، ماشک چهارتخمه»که پیله ای کوچکتر ازماش دارد. وبرای دام ها خوراک مناسبی است. سگ ساش یا سگـواش و علف چشم بلبلی.وده ها نوع گیاه دیگراز همین خانواده گیاهان نامبرده شده. علف نمدکو(گاوزبان­ کاذب)علف خندالو(خردل سیاه).پادوگاوی(هفت بنددورگ).

 گونـه­ های ­جــانوری-پرندگان اهلی نظیر:مرغ وخروس،اردک ومرغابی وکبوتر حیواناتی چون:گاووگوسفندواسب والاغ وجانوران نیمه وحشی چون سگ و گربه، خرگوش ودرکــــوه های اطراف خصوصاً کوه درز،آهو،بزکوهی،قوچ کوهی وحیوانات وحشی چون کفتار،شغال،روباه، پلنگ،یوزپلنک، سگتــــور، سمور، گرگ،گراز،خارپشت(چوله)موش­خرما (معمارزیرزمینی)؛جوجه تیغی،خارپشت(زُزَه)،موش خزندگانی،چون:مار،سـوسمار(کَلپُک) وحشرات:عقرب ،رتیـــــل،زنبـور ،زنبــورعسل کوهی،پروانه،سنجـاقک،سوسک سیاه،سوسک قرمز(شَک)،جیرجیرک یاجُــدجُــد(سوسک رنگی آوازه خـوان درتابستان)،ملخ،اسب شیطان، پرندگان بیابانی وصحرایی دردشت وکـوه ماننددال، جغد،باز، شاهین، قــوش، قِرقی، باشِه، یویو،طُرقه یاتوکا(ازخـــــانواده­  سارها)،کلاغ سبزیا عُلکَه(کلاغ سوزک) ازخــــانواده­ ی کلاغ که پرهایی سبزرنگ دارد،کــــوکر(ازخانواده کبک ،زاغ،زاغچــه، چکــاوک،تیسک، بادقُپَک (پرستـــوی کوهی)،بلـــدرچین،سبزه قبا (شیر گنجشک)، غمخورک(بوتیمار، ازنوع کبوترها)، فاخته(نوعی قمری)، قمری، مرغ انجیر، موش گیریا زغن(ازپرندگان شکاری)، هوبَره،کبک، تیهــو، دُرّاج، هُدهُد (مرغ سلیمانی یا شانه به سر)، سِهرَه ،سینه سرخ، سینه سیاه، سینه زرد ،گنجشک وگنجشک کوهی،کبوترکوهی، کبوترچاهی، بدیدم یا بدیدمک(پرنده­ ی خوش خبر، که بنابه اعتقــــاد اهالی ازافراد درسفــرخبرسلامتی می آورد).گندم خـــورک (پرنده­  کوچک زرد رنگ درمیان  مزارع گندم)،رئیسک(دم جُنبانَک)پرنده ای کوهی که با بال های سفید و خاکستری درصحرا ودشت هم زندگی می کند)،کُلَیت یا کُل کُلَیتین(پرنده ای شبیه گنجشک امّا بزرگترکه بالای سر تاجی خاکی رنگ دارد ودر میان مزارع  گندم  لانه  سازی  وتخم گذاری می کند).خفــــاش  یا شب پره «شــوپَرَک» وانواع حشرات...لازم  به  تذکراست درحال حاضر پرورش دوگونه شترمرغ  افریقایی  واسترالیایی دریکی ازباغات  روستا برای تکثیر ازطریق جمع  آوری  تخم آن مورداستفاده قرارگرفته است.

                                                                       ------------------

«منتظرنقطــــه نظرات  شما دوستان  هستیم»



نوع مطلب : <-PostCategory->
برچسب ها :
نوشته شده در یکشنبه 17 آذر 1392 توسط منصور قاسمیان نسب| تعداد بازدید : 1377


درباره وبلاگ

پيوندها
نظرسنجي
آمار وبلاگ
افراد انلاین : 3
کل بازديد : 86357
بازديد امروز :23
بازديد ديروز : 10
ماه گذشته : 75
هفته گذشته : 75
سال گذشته : 6845
تعداد کل پست ها : 29
نظرات : 75
پشتیبانی قالب


Powered By
rozblog.com